گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

عکس لاو l love

عکس لاو      l love

عکس عاشقانه

عکس عاشقانه

سرگذشت شگفت‎انگیز دختری که شاهد مراسم تدفین خود بود -

سرگذشت شگفتانگیز دختری که شاهد مراسم تدفین خود بود -

آیا کسی را میشناسید که شاهد فیلم مراسم خاکسپاری خود باشد و احساس خود را از دیدناحساسات حاضران و حرفهای آنها بیان کند؟

احتمالاً ویتنی کریک بیست و یک ساله، تنها شخص زنده در تمام دنیاست که این تجربة خارق العادهرا پشت سر گذاشته! هر چند، حتی او هنوز هم با گذشت دو سال نمیتواند کلمات دقیقی برای بیانعواطف خود در مورد این ماجرای عجیب پیدا کند، اما او کسی است که به نوعی از عالم مردگانبازگشته.

یکی از روزهای تابستان سال گذشته، ویتنی کنار پدرش در اتاق نشیمن خانهشان کنترل ویدئو را در دست گرفت و با حسی دوگانه به تماشای مراسم تدفین خود نشست و آنچه را که عزیزانش در مورد زندگی کوتاه او گفته بودند، شنید.

بیش از هزار و چهارصد نفر در کلیسای شهر کالدوینا جمع شده بودند تا با وی خداحافظی کنند و بهخانوادة داغدارش که دختر نوزده سالة خود را از دست داده بودند، تسلیت بگویند. هیچ یک از حاضران، هرگز تصور نمیکرد روزی ویتنی با چشمهای خودش تمام این مراسم را ببیند. او با ترس و اندوه به صحبتهای دوستانش گوش داد. آیا آنها واقعاً دربارهاش صحبت میکردند؟ آیا او توانسته بود تا این حد برای اطرافیانش عزیز باشد؟ غصة عمیق مادر و پدر و خواهرش دربارة آرزوهایشان و روزهاییکه نتوانسته بودند در کنار هم ببینند، اصلاً راحت نبود. ویتنی آرزو میکرد هر چه زودتر فیلم تمام شود و مطمئن بود تا آخر عمر دیگر سراغ این نوار نخواهد آمد. کرد روزی ویتنی با چشمهای خودش تمام این مراسم را ببیند. او با ترس و اندوه به صحبتهای دوستانش گوش داد. آیا آنها واقعاً دربارهاش صحبت میکردند؟ آیا او توانسته بود تا این حد برای اطرافیانش عزیز باشد؟ غصة عمیق مادر و پدر و خواهرش دربارة آرزوهایشان و روزهاییکه نتوانسته بودند در کنار هم ببینند، اصلاً راحت نبود. ویتنی آرزو میکرد هر چه زودتر فیلم تمام شود و مطمئن بود تا آخر عمر دیگر سراغ این نوار نخواهد آمد.

شاید تمام این ماجرا از دید یک ناظر بیگانه، داستانی خیالی و سرگرم کننده باشد، اما ویتنی و خانوادهاش با این کابوس واقعی زندگی کردهاند. در واقع یک اشتباه در تعیین هویت باعث شد تا پس از تصادفی سهمگین، تنها بازماندة حادثه درست شناسایی نشود و با هویت یکی از همکلاسیهایمقتولش به بیمارستان منتقل گردد.

در بهار سال 2006 پنج دانشجو به همراه استاد خود به سفری تحقیقی میرفتند که تصادف با تریلیآنها را به کام مرگ کشید. تنها بازماندة حادثه، دختر جوانی بود که به دلیل آسیبهای شدید وارده بهجمجمهاش امکان شناساییاش وجود نداشت. وجود کیف پولی در نزدیکی دختر باعث شد تا او را بهعنوان لورا ون رین ـ بیست و دو ساله ـ شناسایی کنند. و لی در واقع آن دختر بیهوش، لورا نبود. او ویتنینام داشت و چند روز قبل وارد نوزدهمین سال زندگی خود شده بود.

در چنین تصادفهایی گاهی اشتباه، در تعیین هویت رخ میدهد ولی اغلب پیش از مطلع شدنخانوادة مصدوم، هویت اصلی مشخص میگردد. اما در این مورد چنین نشد. خانوادة ون رین از شدتجراحتهای وارده و وخامت حال و ظاهر دخترشان چنان شوکه بودند که نتوانستند واقعیت را بفهمند. تمام سر و صورت بیمار بانداژ شده بود با این حال میشد تشخیص داد که چهره ورم شدیدی دارد. شاید بعضیها بگویند که چرا آنها برای تعیین هویت مجروح از روشهای علمی استفاده نکردند، اما واقعاً کدام خانوادهای در چنین شرایط بغرنجی میتواند به چیزی جز سلامت فرزند خود فکر کند؟

از سوی دیگر خانوادة کریک که به آنها گفته شده بود، دخترشان مرده، چنان اندوهگین بودند کهچیزی در مورد جزییات تصادف نپرسیدند و به دلیل جراحتهای شدید وارده، از دیدن جسد صرفنظر کردند. آنها میخواستند همیشه چهرة سالم و شاداب دخترشان را به خاطر بیاورند و آن را مخدوشنکنند.. در واقع، هر دو خانواده در شرایط دشواری قرار گرفته بودند که در اصل به آنها تعلق نداشت. آنچه در روزهای آینده رخ داد، حتی حالا هم باور نکردنی به نظر میرسد. خانوادة ون رین پنج هفتة تمامکنار ویتنی نشستند. و درحالی که او را بچة خود میدانستند برای خروجش از کما هر کاری انجام دادند. دستهای او را میگرفتند و مدام میگفتند که دوستش دارند و آرزو میکنند هر چه زودتر پیششانبرگردد. آنها تمام نشانههای جزیی سلامت او را با دقت دنبال مینمودند و با درست کردن یک وبلاگتوصیف ماجرا از همة مردم میخواستند برای بهبودیاش دعا کنند. دانستند برای خروجش از کما هر کاری انجام دادند. دستهای او را میگرفتند و مدام میگفتند که دوستش دارند و آرزو میکنند هر چه زودتر پیششانبرگردد. آنها تمام نشانههای جزیی سلامت او را با دقت دنبال مینمودند و با درست کردن یک وبلاگتوصیف ماجرا از همة مردم میخواستند برای بهبودیاش دعا کنند.

در همین حال، خانوادة کریک مشغول عزاداری بودند. آنها ویتنی را ـ که البته در واقع لورا بود ـ در میان انبوهی از گلهای مینا و در جمع دوستان، اقوام و همکلاسی هایش به خاک سپردند و پوستری را که هم دانشکدهایها او به یاد زندگی کوتاهش طراحی کرده بودند به دیوار خانهشان نصب کردند. آنها صدها کارت تسلیت و همدردی دریافت کردند و در کمد خود گذاشتند. هیچ کس نمیدانست که روزیویتنی شخصاً تک تک آن نامهها را خواهد خواند.

در بیمارستان روز به روز علائم حیاتی بیمار بهتر میشد. با اینکه او هنوز به هوش نیامده بود اما گاهیکلمات نامفهومی بیان میکرد. خانوادة ون رین از شنیدن کلمة «هانتر» از زبان دخترشان بسیار متحیر بودن. آنها هیچ کس را با این اسم نمیشناختند و طبیعتاً نمیتوانستند بدانند هانتر نام گربة «ویتنی» است.

سرانجام دخترک از حالت کما خارج شد و وقتی دید او را با اسم لورا صدا میکنند، با اشاره خواستتا کاغذ و قلمی در اختیارش بگذارند و سپس به زحمت کلمة باور نکردنی و ترسناک «ویتنی» را نوشت.

در آن نیمه شب آخرین روز ماه می، پرستار با عجله مسئولان بیمارستان را مطلع کرد و دو ساعت بعد، پس از بررسی سوابق دندانپزشکی همه مطمئن شدند اشتباه وحشتناکی رخ داده است. آنها به منزلوالدین واقعی او تلفن زدند و به مادرش گفتند که ویتنی زنده و در بیمارستان بستری است. کارلی دختر دیگر خانواده با شنیدن این خبر شروع به جیغ زدن کرد طوری که مادر مجبور شد تلفن را قطع کند. آنها تقریباً مطمئن بودند کسی خواسته اذیتشان کند با این حال حاضر شدند به بیمارستان بروند. کارلیبعدها گفت آن چند دقیقه بدترین دقایق عمرش بوده است. وقتی سرانجام رسیدند، پزشکان بانداژهایصورت بیمار را برداشتند. با وجود جراحات بدون شک، او ویتنی بود. شان کند با این حال حاضر شدند به بیمارستان بروند. کارلیبعدها گفت آن چند دقیقه بدترین دقایق عمرش بوده است. وقتی سرانجام رسیدند، پزشکان بانداژهایصورت بیمار را برداشتند. با وجود جراحات بدون شک، او ویتنی بود.

وقتی آنها او را با نام ویتنی صدا کردند، دختر بستری که به دلیل آسیبهای وارده به ستون فقراتشسراپا در بریس طبی قرار گرفته بود، تا جایی که میتوانست سرش را تکان داد و چند بار این کار را تکرار کرد. آن شب عجیب پدر خانواده، در سفر بود و کالین ـ مادر ـ به او تلفن کرد تا بگوید چه اتفاقی افتاده. اما قطرات اشک اجازه نمیدادند عددها را ببیند. سرانجام وقتی مکالمه برقرار شد، کالین گوشی را مقابلدهان دخترش گرفت و او با صدای لرزانی گفت: «دوستت دارم، پدر». هیچ کس نمیتوانست این لحظاتعجیب را باور کند!

اما عمر این سرخوشی بسیار کوتاه بود. در همان زمانی که خانوادة کریک به دوستان و اقوامشگفتزدة خود میگفتند معجزهای فرزندشان را برگردانده، خانوادة ون رین با وجه دیگری از این ماجرا دست و پنجه نرم میکردند: «زنده بودن ویتنی به این معنا بود که دختر دلبند آنها پنج هفته قبل از دنیا رفته است!» خانوادة کریک به خوبی احساسات و حال والدین و خواهر لورا را درک میکردند و به خاطر آنها اندوهگین بودند. با این حال، در کمال ناباوری دیدند والدین دختر متوفی، با شجاعت به دیدنویتنی آمدند و دربارة مراحل درمانی سپری شده و کارهایی که باید در آینده انجام میشد، صحبتکردند. پس از آن جای خانوادهها عوض شد. در حالی که ون رینها مراسم ختم لورا را برگزار میکردند، خانوادة کریک کنار بستر دخترشان نشسته و این بار نگران وضعیت بهبودیاش بودند چرا که پزشکان با اطمینان میگفتند او هرگز مثل دوران پیش از تصادف نخواهد شد و معلوم نیست چند درصد از مغزشبازسازی شود. اما در واقع، مراحل درمان ویتنی به مراتب بهتر از آنچه پیشبینی میکردند پیش رفت و پس از یک سال او توانست به دانشکده برگردد و به درسش ادامه دهد. البته بازگشت چندان هم ساده بهنظر نمیرسید. دخترجوان از همه عقب افتاده بود و مثل گذشته نمیتوانست درسها را دنبال کند.. ذهناو با وجود مطالعة شدید، پذیرای مطالب جدید نبود و این موضوع او را افسرده و عصبی میکرد. گفتند معجزهای فرزندشان را برگردانده، خانوادة ون رین با وجه دیگری از این ماجرا دست و پنجه نرم میکردند: «زنده بودن ویتنی به این معنا بود که دختر دلبند آنها پنج هفته قبل از دنیا رفته است!» خانوادة کریک به خوبی احساسات و حال والدین و خواهر لورا را درک میکردند و به خاطر آنها اندوهگین بودند. با این حال، در کمال ناباوری دیدند والدین دختر متوفی، با شجاعت به دیدنویتنی آمدند و دربارة مراحل درمانی سپری شده و کارهایی که باید در آینده انجام میشد، صحبتکردند. پس از آن جای خانوادهها عوض شد. در حالی که ون رینها مراسم ختم لورا را برگزار میکردند، خانوادة کریک کنار بستر دخترشان نشسته و این بار نگران وضعیت بهبودیاش بودند چرا که پزشکان با اطمینان میگفتند او هرگز مثل دوران پیش از تصادف نخواهد شد و معلوم نیست چند درصد از مغزشبازسازی شود. اما در واقع، مراحل درمان ویتنی به مراتب بهتر از آنچه پیشبینی میکردند پیش رفت و پس از یک سال او توانست به دانشکده برگردد و به درسش ادامه دهد. البته بازگشت چندان هم ساده بهنظر نمیرسید. دخترجوان از همه عقب افتاده بود و مثل گذشته نمیتوانست درسها را دنبال کند.. ذهناو با وجود مطالعة شدید، پذیرای مطالب جدید نبود و این موضوع او را افسرده و عصبی میکرد.

ویتنی دوست داشت دوباره به جمع دوستانش بپیوندد و مثل آنها شاد و شوخ طبع باشد اما نمیتوانست. او وارد فاز افسردگی شده بود و نمیدانست که آیا بهتر میشود یا نه؟ آسیبها و جراحاتاحساسی این حادثه بسیار بزرگ بود. او نسبت به قربانیان تصادف احساس گناه میکرد. هر چند آنها دوستان صمیمیاش به شمار نمیآمدند اما مدتها با هم روی یک پروژه کار میکردند. در واقع، ویتنیبه تدریج و آرام آرام متوجه شده بود چه اتفاقی افتاده است. خانوادهاش برای حفاظت از او، ماجرا را پنهان نگه داشته بودند و عجیب اینکه خاطرة روزهای نخست خروج از کما و حضور خانوادة ون ین در بیمارستان و حرفها و ابراز محبتهای آنها هم از حافظة ویتنی پاک شده بود. او حتی نمیتوانستماجرای تصادف را به یاد بیاورد و لحظات قبل از آن را در ذهن خود بازسازی نماید.

پس از اطلاع از ماوقع، مدام از خود میپرسید: «چرا من باید نجات پیدا میکردم؟ آنها بیشتر لایقزندگی بودند». این فکر باعث شد روزی حین گفت و گو با پدرش بغضش بترکد و به شدت گریه کند. اما پدر دلداریاش داد: «چرا تو نباید زنده میماندی؟ حتماً خواست خدا این بوده که در ادامة زندگیاتکارهای خیری را انجام بدهی و از فرصتت به خوبی استفاده کنی». تماشای مراسم تدفین هم تلنگری شد برای باز گرداندن احساس عزت نفس به ویتنی. وقتی دیگران او را این قدر دوست داشتند و چنین بهنیکی از وی یاد میکردند چه دلیلی داشت خودش قدر زندگی را نداند؟

حالا دو سال از آن سانحة دلخراش میگذرد و تصادف از او دختری پخته و کامل و خود آگاه ساخته. ویتنی به خوبی درک کرده موجود خوشبختی است چون افراد زیادی دوستش دارند. او پیش از اینماجرا لورا را چندان نمیشناخت اما حالا به دلیل محبتهای خانوادة همکلاسی سابق خود که حتیپس از اطلاع از هویت واقعی وی، ترکش نکردند و همچون خانوادهای واقعی به دیدارها و ملاقاتهایروزانه ادامه دادند، نسبت به او احساس دین میکند و میخواهد تا هر چه بیشتر او را بشناسد. فامیل ونرین این روزها، خانوادة دوم او به شمار میآیند و ویتنی زمان زیادی را با آنها میگذراند. شناخت اما حالا به دلیل محبتهای خانوادة همکلاسی سابق خود که حتیپس از اطلاع از هویت واقعی وی، ترکش نکردند و همچون خانوادهای واقعی به دیدارها و ملاقاتهایروزانه ادامه دادند، نسبت به او احساس دین میکند و میخواهد تا هر چه بیشتر او را بشناسد. فامیل ونرین این روزها، خانوادة دوم او به شمار میآیند و ویتنی زمان زیادی را با آنها میگذراند.

او میداند که والدین و خواهر لورا میخواهند تمام موفقیتها و موقعیت هایی را که عزیزشاننتوانست تجربه کند، در وجود او بیابند. به همین خاطر ویتنی به پروژة خدمت رسانی به کودکان خیابانیپیوسته و تصمیم گرفته همسر و مادر خوبی شود. دو خانوادة کریک و وین رین تجربة خود از این ماجرایعجیب و سخت را در کتابی با نام «هویت گمشده» به چاپ رساندهاند. روی جلد این کتاب، عکسی از دو دختر خندان است؛ دخترهایی که مرگ آنها را به هم پیوند داد.

ویتنی کریک (سمت چپ) از سانحه جان به در برد اما هویت او با لورا ون رین که در تصادف مرده بود، اشتباه گرفته شد.

اجاره نشین ها ( در طنز )

اجاره نشین ها ( در طنز )

نمیدونم چرا بعضیها اینهمه غر میزنند که کرایه خونه ها گرون شده ! شما بگید...گرونیه؟!

حالا گیریم یکم هم در اثر شایعه پراکنی بعضیها گرون شده باشه، پس تسهیلات بانکی رو واسه چی گذاشتن؟

خوب قد پولتون جا گیر میاد دیگه... تو خیابون که نمی مونید.

حالا اتاق هم که نداشت... دلتون باید بزرگ باشه.

کرایش هم که اونقدرها زیاد نیست... کار کنید جور میشه.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بریز و بپاشم دیگه باید یاد بگیرید بگذارید کنار... کمی صرفه جویی کنید.

یکم بیشتر...

یکم دیگه...

آهااااااا... دیدید گفتم مشکلی نیست.

اصلا واسه چی قیافه بدبخت بیچاره ها رو به خودتون گرفتید؟ دیدید که کرایه هم براحتی جور شد.

دیگه چی میگین؟!

این طنز رو خانوم مهناز یزدانی طراحی کرده بودند که به این همه هنر باید آفرین گفت

کجاست عاشقانه هایم؟

کجاست عاشقانه هایم؟

کجاست عاشقانه هایم؟

 

کجا بنویسم اینهمه حرفهای عاشقانه را!

چگونه ابراز کنم اینهمه احساسات عاشقانه را!

نمیخواهم دیگر بر روی کاغذی بنویسم که میسوزد ، پاره پاره میشود !

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

نمیخواهم دیگر بر روی کاغذی بنویسم که روزی دور انداخته میشود!

اینهمه نوشتم ، اینک کجاست عاشقانه هایم؟

تو ندیدی قطره های اشکم را بر روی صفحه کاغذ ، تو ندیدی راز درونی قلبم را درون عاشقانه هایم!

تو فقط خواندی و گفتی همه حرفهایت تکراریست !

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

تو فقط خواندی و گفتی اینها همه خیالیست !

آنگاه که عاشقانه هایم را خواندی ، آنها را دور انداختی !

شاید اینک در گوشه ای از اتاق باشد ، شاید هم در گوشه ی انبار دلت خاک خورده باشد!

کاغذ دفترم که سوخت انگار که دلم سوخت ، تو ندانستی که حرفهای دلم را با دلی پر از خون نوشته بودم !

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

کجاست عاشقانه هایم ، هنوز در پی آنها هستم ! خاطرات زندگی ام همه آنجا بود !

یک اتاق تاریک ، فضایی پر شده از عطر تنهایی ، قلمی که دیگر یاری نمی کند مرا ،

قلمی خسته ، تا امروز نیز به امید من جوهرش به کاغذ نشسته !

قلمی نا امید ، قلبی شکسته ، کجاست عاشقانه هایم؟

            همه آنها مثل خاکستر بر زمین نشسته !           

هفت اصل بیل گیتس

هفت اصل بیل گیتس

 بیل گیتس، رئیس مایکروسافت، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستان‌های آمریکا، خطاب به دانش‌آموزان گفت: در دبیرستان خیلی چیزها را به دانش‌آموزان نمی‌آموزند. او هفت اصل مهم را که دانش‌آموزان در دبیرستان فرا نمی‌گیرند، بیان کرد. اصول بیل گیتس به این شرح است:اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید. اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار می‌رود که قبل از آن‌که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید. اصل سوم: پس از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوق‌العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آن‌که بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید. اصل چهارم: اگر فکر می‌کنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد. اصل پنجم: آشپزی در رستوران‌ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگ‌های ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار 1یک فرصت  بود. اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید. اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما می‌رسد، ملال‌آور نبودند.

فال لب دادن افراد بر اساس ماه تولد (+18)

فال لب دادن افراد بر اساس ماه تولد (+18)

دوست دارید بدانید که چطور احساسات گرم و سوزان معشوقه تان را ارضاء می کنید؟

این فال سبک لب دادن متولدین ماه های مختلف است. امیدواریم با خواندن این فال بتوانید با شخصیت معشوقتان بیشتر آشنا شوید و ببینید که لبهایتان چه سرنوشت عشقی برای شما رقم می زند!

برج حمل (فروردین) بوسه های شما با فوران خنده، لبخند و مسخره بازی قطع می شود.

برج ثور (اردیبهشت) بوسه های شما با تعلل صورت می گیرد اما بوسه هایی ژرف و با احساس هستند که پی در پی می آیند و می آیند و...

برج جوزا (خرداد) بوسه های شما تند و سریع و بسیار پرحرارت هستند که نشانگر حس شهوتران و لذت طلب شماست، اما این احساس داغ و سوزان خیلی زود فروکش می کند.

برج سرطان (تیر) بوسه های شما گرم و لطیف است، و دوست دارید تا ابد به آن ادامه دهید....

برج اسد (مرداد) بوسه های شما وحشی و پراحساس، همراه با چنگ زدن و گاز گرفتن است. هیچگاه موقع بوسیدن از بروز احساسات خود جلوگیری نمی کنید و دوست دارید دیگران شما را به این خاطر تشویق کنند.

برج سنبله (شهریور) بوسه های شما بسیار دقیق، ظریف و ماهرانه است و معشوقتان زمانی متوجه آن می شود که شما کارتان را تمام کرده اید.

برج میزان (مهر) آنقدر نگران وضعیت تنفستان هستید که نمی توانید خوب به بوسیدنتان بپردازید.

برج عقرب (آبان) شما خیلی زود از بوسیدن می گذرید و به سراغ......چیزی می روید که پشت سر آن برسد.

برج قوس (آذر) بوسه های شما غافلگیر کننده و خود به خودی هستند که باعث می شود معشوقتان بیشتر و بیشتر طلب کند.

برج جدی (دی) بوسه های شما لحظه ی خلاص شدن و آزادی از استرسی است که در طول روز اسیرتان کرده است.

برج دلو (بهمن) بوسه های شما خیس و با کثیف کاری همراه است و هنگام بوسیدن چشمانتان را باز نگاه می دارید!

برج حوت (اسفند) بوسه های شما رویایی، خیال انگیز، عاشقانه و ابدی است

بوی عشق

بوی عشق

پرده ١:  نشانی از تو یافتم ،اشتباه نکرده ام دلم غریبی نمیکند ،هر چه بیشتر پیش میروم بیشتر میفهمم که اشتباه نکرده ام.آن تویی... و نشانه ها همه گواه تو اند...

چقدر شادم ...!شرم حضورمان کنار هم و برای هم  در چشمانم خانه میکند....

پرده٢: ... چه بگویم؟؟؟ واژه ها بر سرم کوبیدند...رفته بودی!

چه طور ناگهان نا پدید میشوی؟ نو؟متوجه نشدی که به سمتت می آیم؟؟دلت خبر نداد؟ حتی گرفته هم نشد؟بی قرار نشد آن روز؟حس دیدار نداشتی؟

چه قدر آمدنی همه چیز برایم زیبا بود، همه مهربان بودند.

الان همه در نظرم بد دهنی میکنند.حوصله ی هیچ کدام از این مردم دنیا را ندارم جز تو....میفهمی؟ منظورم فقط خودت است ، نه آثارت، نه نشانه هایت  و نه عکست...فقط تو

پرده٣: گوشه ای از اتاق نشسته ام ، دلم میکوبد...ستاره میفهمد...میدانم!خیره میشوم بی هیچ فکری...

دلم لبریز از توست... بلند میشوم و عطرت را به پیراهنم میزنم ، نفس عمیق میکشم مشامم پر میشود از عطر تو ...

.:: دلایل کمر درد و موارد پیشگیری از آن ::.

.:: دلایل کمر درد و موارد پیشگیری از آن ::.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

تحقیقات نشان می دهد که تحرک و فعالیت جسمی باعث کاهش تنش ها و استرس ها می شود. در مجموع ورزش یکی از بهترین روش ها برای جوان ماندن و حفظ تندرستی است.

راه رفتن، نشستن، ایستادن، بلند شدن، خم شدن، کار کردن، بازی کردن و خوابیدن در انسان ها با کمک گرفتن از کمر عملی می شود و باید دانست که کمردرد به سراغ هرکسی می رود. مردان، زنان، کارمندان، کارگران و سایرین از این نظر با هم تفاوتی ندارند. دانشمندان می گویند که پیشگیری از آسیب های کمر به مراتب آسان تر از معالجه آنهاست، زیرا کمر دارای سیستمی بسیار پیچیده است که شامل بخش های زیر می شود:

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

ستون مهره ها : که ۳۳ استخوان (مهره) دارد، ۴۲ استخوان بالایی به وسیله ی دیسک هایی که نقش بالشتک دارند، از هم جدا می شود و این استخوان ها توسط ۱۱۸ مفصل بهم متصل می شوند. طول و ۵/۲ سانتیمتر کلفتی دارد. تمام فعالیت هایی که پایین تر از سطح گردن اتفاق می افتد دستوراتش از نخاع می گذرد.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

اعصاب : ۳۱ جفت عصب از نخاع می گذرد. این اعصاب اطلاعات و دستورات را از مغز به سایر قسمتهای بدن منتقل می کنند.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

ماهیچه ها : در این منطقه ۴۰۰ ماهیچه وجود دارد که باعث حرکت در تمامی جهات می شوند.

دلایل کمردرد اتفاقات مختلفی ممکن است باعث ناراحتی کمر شما شود :

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

پیچ خوردگی یا خستگی : ممکن است بر روی نخاع و ماهیچه های قسمت بالایی یا پایینی کمر تاثیر بگذارد.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

شکستگی مهره : ممکن است باعث صدمه به نخاع شود. این مسئله می تواند باعث از بین رفتن حرکت، حس و کارایی نقاط پایین تر شود.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

در رفتگی یا پارگی دیسک : پارگی دیسک نیز می تواند باعث فشار بر روی عصب شود. این فشار به نوبه خود موجب درد در قسمت پایینی کمر و پاها می شود.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

جراحت یا بیماری : مثلا عفونت یا التهاب مفاصل ممکن است باعث تضعیف این ناحیه شوند و در نتیجه سبب پیچ خوردگی، شکستگی یا پارگی دیسک شود. در مجموع وضعیت بد جسمی باعث می شود که کمر شما آسیب پذیر شود. حالت ناجور بدن مثل قوز کردن، روی یک پا تکیه کردن، خم شدن به جلو و غیره منجر به افزایش انحنای ستون مهره ها به سمت جلو و قسمت پایین پشت می شود.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

ورزش نکردن : بیشتر کمر دردها (به عقیده عده ای از متخصصان تا ۸۰ درصد) به علت ورزش نکردن است. ماهیچه های ضعیف شکم و کمر به خوبی نمی توانند ستون مهره ها را نگهداری کنند. این مسئله به نوبه ی خود بر روی حالت ایستادن تاثیر می گذارد.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

چاقی : بزرگی شکم باعث کشیدگی دائمی ماهیچه های کمر به سمت جلو می شود. این کشش باعث تضعیف ماهیچه های شکم و در نتیجه مشکلات و دردهای کمری می شود. بسیاری از مردم تصور می کنند که کاهش فعالیت های فیزیکی از پیامدهای اجتناب ناپذیر بالا رفتن سن است. اما کارشناسان شورای تناسب فیزیکی و ورزش در آمریکا در این باره می گویند اگر شما هم اینطور تصور می کنید، باید فکر خود را تغییر دهید.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

اگر چه فاکتورهای بسیاری برای کنترل توانایی بدن وجود دارد اما آنچه که بیشتر باعث تحلیل رفتن قوای جسمی با افزایش سن می شود، داشتن نوع زندگی ساکن و بی تحرک در گذشته است. ورزش کردن، از بدن در برابر ابتلا به بیماری های قلبی و سایر امراض مزمن از قبیل دیابت بزرگسالی، آرتروز، افزایش فشار خون، سرطان های مهم، پوکی استخوان و افسردگی محافظت می کند. تحقیقات نشان می دهد که تحرک و فعالیت جسمی باعث کاهش تنش ها و استرس ها می شود. در مجموع ورزش یکی از بهترین روش ها برای جوان ماندن و حفظ تندرستی است. با توجه به مطالعات محققین دانشگاه کالیفرنیا وجود بار سنگین روی شانه های می تواند باعث درد کمر شود. مطالعه فوق روی ۳۵۰۰ دانش آموز ۱۱ تا ۱۵ ساله در چهار مدرسه انجام شده است. محققین کوله پشتی دانش آموزان را وزن کرده و از اینکه به چه میزان از کوله پشتی خود استفاده می کنند و از وجود درد و یا میزان آن سئوال کرده اند. بیشتر دانش آموزان اظهار داشتند که حداقل کمی از کوله پشتی خود احساس ناراحتی می کنند. ۶۴ درصد آنها ذکر کرده اند که بعضی از اوقات کمردرد دارند. ۴۰ درصد دانش آموزان در هنگام استفاده از کوله پشتی احساس درد می کردند. در دانش آموزانی که از درد شکایت داشتند ۹۰ درصد آنان میزان درد را زیاد یا خیلی زیاد ذکر کرده اند. در دانش آموزانی که اظهار کمردرد کرده اند ۲۱ درصد آنان ذکر کرده اند که درد آنان بیش از ۶ ماه طول کشیده است. حدود ۱۶ درصد آنان از مدرسه، کلاس ورزش یا ورزش های بعد از مدرسه به علت درد غیبت داشته اند و تقریبا ۱۷ درصد بعلت کمردرد به پزشک مراجعه کرده اند. اکثریت دانش آموزان ذکر کرده اند که کمردرد در آنان چندین بار تکرار شده است.

بدن ما روزانه به پروتئین مختلف نیاز دارد

بدن ما روزانه به پروتئین مختلف نیاز دارد

پروتئین یک ماده محافظتی اصلی برای بدن محسوب می شود که در عملکرد شکل‌گیری سلول‌ها و سیستم امنیتی بدن نقش بسزایی دارد.

پروتئین ترکیب ماده اصلی و تشکیل دهنده ماهیچه‌هاست.

وجود پروتئین همچنین در عملکرد سیستم امنیتی بدن حیاتی است و در صورت محرومیت از پروتئین، بدن بیشتر در معرض بیماری‌ها و عفونت‌ها قرار می گیرد.

اگر فردی جراحی، زخم و یا سوختگی داشته باشد به پروتئین بیشتری نیاز دارد تا زخم‌ها زودتر بهبود یابند.

برای بدست آوردن پروتئین‌های کافی از رژیم غذایی باید هر روز از غذاهای متنوع استفاده کنیم.

رایج‌ترین منبع پروتئین گوشت است. شیر و دیگر انواع لبنیات نیز از پروتئین غنی هستند. سفیده تخم‌مرغ بنابر بعضی ادعاها کاملترین نوع پروتئین را دارد البته بسیاری از این منابع حیوانی پروتئین، حاوی چربی بالایی هم هستند.

برای پرهیز از مصرف چربی زیاد، از گوشت‌های کم چربی همچون گوشت مرغ، ماهی، گاو و گوساله استفاه کنید. آنها را به شکل کباب شده و آب پز استفاده نمایید. البته بدون اضافه کردن چربی و روغن هنگام پخت غذا آنها را طبخ نمایید.

گیاه‌خواران نیز می توانند پروتئین کافی در رژیم غذایی خود را از طریق مصرف لوبیاها، عدس، سبزیجات و غلات تامین کنند.

حال باید بدانیم که بدن ما روزانه به چه میزان پروتئین نیاز دارد؟ بهترین و مناسب ترین میزان مصرف پروتئین گوشتی بین 90 تا 60 گرم در هر وعده غذایی (ناهار و شام) و 60-90 گرم مصرف پروتئین لبنی می باشد (تقریبا یک فنجان شیر یا 60 گرم پنیر).

محصولات پروتئینی کم چربی و بدون چربی بهترین انتخابها بین مواد غذایی هستند.

زنان باردار یا شیرده به بیش از 20 گرم پروتئین اضافی در روز نیاز دارند تا احتیاجات غذایی جنین و یا نوزاد خود را برآورده نمایند.

به نام خدایی که هستی را با مرگ ،دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ

به نام خدایی که هستی را با مرگ ،دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ ،‌عشق را رنگارنگ ،رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ … و من را دلتنگ تو آفرید …

با وفا باشی، جفایت می کنند. بی وفایی کن، وفایت می کنند. مهربانی گر چه آیینی خوش است، مهربان باشی، رهایت می کنند…

ترکه میره جبهه و از کمر به پایینش قطع میشه، بهش میگن: چه احساسی داری؟ میگه: احساس می‌کنم تا کمر رفتم تو بهشت

دولت از اینکه مجلس حتی کارتهای صد آفرین دوران ابتدایی کردان را هم نپذیرفت ابراز تاسف کرد

به بزرگترین عشق در کوتاه ترین جمله ی ممکن به روی لطیف ترین گل سرخ یرای تو بهترین کس دنیام می نویسم دوستت دارم

به اصفهانیه میگن انگیزه ات چیه هی کنکور می دی؟ میگه: به خاطر ساندیس و کیک!

اصفهانیه به پسرش می گه وقتی می خوای با نامزدت بری سینما، داخل سینما باهاش قرار بذار، تا اون پول بلیط خودش رو خودش بده! پسره می گه: اِاِاِاِاِ، پس پول بلیط منو کی حساب کنه؟

تعریف دانشجو: موجودى نحیف، عصبى، بى پول و شبیه به انسان! که از تخم مرغ، گوجه و نیکوتین تغذیه می کند و دشمنى عجیبى با کتاب دارد

دختر: مامان عشق چیه؟

مادر: هیچی مادر - اینو مردا ساختن تا پول ماها رو ندن !

یارو میره طواف کعبه، جو می گیرتش میزنه تو سرش و داد می زنه " وای خدا کشته شد"

دوست غضنفر بهش میگه سی دی که بهم دادی خش داره؟

میگه: آخه آهنگای قشنگش رو علامت زدم

نگو هرگز خداحافظ که از تنهایی بیزارم/ زپیش من نرو هرگز که من تنها تورا دارم

میگن به یاد یکی بخوابی خوابشو میبینی! می میرم برات تا همیشه ببینمت!

گل را یک روز ، تو را هر روز ، گل را تا وقت پژمردن ، تو را تا وقت مردن ، دوستت دارم.

باغبان درب را نبند من فرد گلچین نیستم ، من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.

دلم احساس غم دارد/ در این انبوه ویرانی/کمی تا قسمتی ابری/ و شاید باز بارانی

یارو دم یه گربه رو گرفته بوده و می کشیده بهش می گن : گناه داره چرا دم گربه رو می کشی؟ می گه بابا من فقط دمش رو گرفتم … خودش می کشه

با اینکه می دانم دوست داشتن گناه است دوستت دارم با اینکه می دانم پرستش کار کافر است می پرستمت با اینکه می دانم آخر عشق رسوایی است عاشقت می شوم پس گناهکارم ، کافرم ، رسوایم ولی همچنان دوستت دارم

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم….هنوز هم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم…

مهم نبوده سوختنم، دور از تو پرپر زدنم، مهم تو بودی عشق من، نه قصه شکستنم، به افتخار عشق تو میگم که بازنده منم…

به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم به پاکی چشمانم قسم که تا ابد… دوستت دارم

جز من اگرت عاشق و شیداست بگو ور میل دلت به جانب ماست بگو ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو..

نام نویسی جهت اعزام فوری به حج تمتع امسال شروع شده است.

جهت اقدام به دفتر تهیه و ارسال چارپایان جهت ذبح در عید قربان مراجعه فرمایید.

لحظه لحظه های زندگی را سپری می کنیم تا به خوشبختی برسیم غافل از اینکه خوشبختی در همان لحظاتی بود که سپری شد (شریعتی)

دلم برای کسی تنگ است که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت وشعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند دلم برای کسی تنگ است که همچو کودک معصومی دلش برای دلم میسوخت ومهربانی را نثار من می کرد دلم برای کسی تنگ است........

دوره ارزانیست … شرف اینجا ارزان … تن عریان ارزان … آبرو قیمت یک تکه نان ... و دروغ از همه چیز ارزانتر … و چه تخفیفی خوردست ، قیمت هر انسان!!

مهمترین لحظات زندگی لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما شکل می گیرد

.:: خوش به حال زنان میگرنی ! ::.

.:: خوش به حال زنان میگرنی ! ::.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

پژوهشگران آمریکایی در یکی از تحقیقات اخیر اعلام کردند: بررسی‌ها نشان می‌دهد احتمال ابتلا به سرطان سینه در زنانی که سابقه ابتلا به سردردهای میگرنی دارند، کمتر است. دکتر "کریستوفر لی" از مؤسسه تحقیقات سرطان در سیاتل آمریکا اعلام کرد: ما در بررسی‌های خود دریافتیم در مجموع، زنانی که سابقه ابتلا به میگرن دارند، در مقایسه با زنان دیگر، حدود 30 درصد کمتر در معرض خطر ابتلا به سرطان سینه قرار دارند. وی افزود: تحقیقات نشان داده است خطر ابتلا به سرطان‌های شایع سینه که به علت عوامل هورمونی همچون استروژن و پروژسترون به وجود می‌آیند، در زنانی که دچار سردردهای میگرنی هسنند، کاهش می‌یابد.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

به گفته دانشمندان، این هورمون در ابتلا به حملات میگرنی نیز که با حالت تهوع و حساسیت زیاد به نور و صدا همراه است، نقش دارد. زنان دو تا سه برابر بیشتر از مردان به میگرن مبتلا می‌شوند. دکتر لی در مصاحبه با رویترز تأکید کرد: هرچند ارتباط میان سابقه میگرن و کاهش سرطان سینه، هنوز مشخص نشده است، ولی احتمالا عامل هورمون در این میان نقش بسزایی دارد. وی افزود: زنانی که سطح بالاتری استروژن در خون خود داشته باشند، بیشتر در معرض ابتلا به سرطان سینه هستند و نباید این نکته را فراموش کنیم که یکی از علل ابتلا به میگرن کاهش سطح هورمون استروژن در خون است و بنابراین، شاید بتوان ارتباطی میان این مسأله فرض کرد. گفتنی است سرطان سینه یکی از عوامل اصلی مرگ و میر زنان سرطانی در سراسر جهان است و سالانه 465 هزار نفر بر اثر ابتلا به این بیماری در جهان، جان خود را از دست می‌دهند.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

راه عشق

راه عشق

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

همچنان در جاده زندگی میرویم ، همسفر با من بیا تا به مقصد برسیم!

میرویم تا جاده خسته شود ، پیچهای جاده درهم شکسته شود!

چگونه دوست دختر پیدا کنیم؟

چگونه دوست دختر پیدا کنیم؟

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

اصلا نگران نباشید چون دخترها زیاد شدن و در حال ترش شدن هستن!!!

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

پس نیازی نیست که ما پسرهای گل دنبال اونها راه بیفتیم(ولی باید حتما راه بیفتیم) حالا ما در اینجا فرض می کنیم که اونها ناز می کنن اگه زشت بودی چه کار باید کنی؟؟؟هیچ می دونی یا نه؟؟؟؟پس بخون خوب این که کاری نداره که...ابروهات رو بگیر...کرم سفید کننده بزن...دماغت رو عمل کن...

خلاصه هر چی داشتی بزن!

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

حالا بگذریم اینا رو که زدی می ری پیشه دختره چشمات رو ببند و بهش بگوووووو می خوام یه رابطه دوستانه با شما برقرار کنم(منظورم رابطه سالمه)البته اصلا انتظار نداشته باشین که همون اول بگه باشه عزیزم بیا با هم دوست بشیم.

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

البته اونجا باید شماره تیلیفونت رو بدی...آخه اگه ندی نمیشه....شماره رو که دادی بعد برو....اون خودش بعد از 1 هفته حالا بستگی به دخترش داره...بهت بابت اون حرفت می زنگه....و حالا باید اینجا خودت یه جوری طرف رو راضی کنی....اینجاش

دیگه به من ربطی نداره...آخه هر کس یه جوریه...

+ـ+ـ+ـ+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+

اگه نشد فقط کار رو به خون و خونریزی نکش....آخه به من ربطی نداره...شتر دیدی ندیدی....من بی تقصیرم.