گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

عشق1

می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم

اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه...

اگرشیمی بودم با نام تو ترکیب می شدم

اگرفیزیک بودم نام زیبای تو را تجزیه و ترکیب می کردم

اگر ریاضی بودم زوایای نام تو رااندازه گیری می کردم

اگر جغرافیا بودم محل آشناییمان را به تمام نقشه ها مشخص می کردم

اگر نقاشی بودم با نام تو غروب زندگیمو رسم می کردم

اگر ادبیات بودم با نام تو اشعارزندگیمو می سرودم

اگر تاریخ بودم زمان آشناییمان را درگوش عالمیان می خواندم



اینم چند تا ضرب المثل باحال شاید خوشتون بیاد:

۱. مردگان بهترین مشاورانند.

۲.هیچکس به اندازه ی افکار خودمان ما را گول نمی زند.

۳.یگانه رازی که زن می تواند نگه دارد رازی است که نشنیده.

۴.رازت را اگر به کر بسپاری به سخن در می آد.

۵.انسان صد سال هم زندگی نمی کنه اما غصه ی هزار سال را می خورد.

۶.کسی که زیاد حرف می زنه یا زیاد می دونه یا زیاد دروغ می گه.

۷.زندگی مانند پیاز است هر لایه اش را که باز کنی گریه بیشتر می شود.

۸.پشه تنها کسی است که تمام گروههای خونی به او می خورد.

۹.اگر فکر می کنی که سخن از نقره است بدان که خاموشی از طلاست.

۱۰.خوشبختی همچون توپی است که هرگاه می ایستد به آن لگد می زنیم و هرگاه می رود به دنبال آن می دویم.

یکم بخند جیگر

اینم چند تا چیز باحال دیگه فقط واسه تو ... (باور کن)

--به ترکه می گن : علی یارت ! می گه ما تیممون کامله یار خودتون!!!!

--انواع دختر :

۱۳ ساله : ببو

۱۷ ساله : لیمو

۲۲ ساله : هلو

۲۹ ساله : آلو

۳۵ ساله : لبو

۴۵ ساله : کدو

۵۵ ساله : لولو

۶۵ ساله : دیگه نگو

--زن : خسته شدم ، پس کی‌میاد

مرد : صبر کن الان میاد

زن : خیس عرق شدم

مرد : غر نزن ، داره میاد

زن : پاهام درد گرفت ، بسه

مرد : بیا اینم تاکسی

یه روز یه مداح میخواسته به مناسبت تولد ...... ! مولودی بخونه به حضار اعلام می کندمن هر چه گفتم شما بگید قربونش برم الهی.از قضا خانم, مداح خیاط بوده وآقا اشتباهیدفتر خیاطی خانوم رو با خودش برده بوده
مداح میخونه :دور کمر شمسی خانم 2متره
حضار میگن :قربونش برم الهی
مداح:دور سینه اقدس خانم 3 متره
حضار میگن :قربونش برم الهی

--ایسگاه دوم پیاده میشم!

زندگی 3 ایستگاه دارد! 1.تولد 2.عشق 3.مرگ...... آقا لطفا ایستگاه دوم نگه دار !!



--چطوری ازت بگذرم؟

میگن آدم باید برای رسیدن به عشقش از تمام دنیا بگزره... ولی تو که دنیای منی چطوری ازت بگزرم؟!!



تازه فهمیدم!

رو تو یه حساب دیگه ایی میکردم ناراحت نشو ولی تازه میفهمم مردم راست میگفتن تو آدمه دو رویی هستی......

یه روت ماه ه ، یه روت گل یکی از یکی قشنگ تر!

هست

خدا با اون همه ستاره که در آسمان داره به هیچکی زورنمیگه ... اما یه نظامی فقط با یک ستاره روی دوشش به همه زورمیگه



دستام خسته شدند. پاهام طاول زدند. از کمر افتادم. اصلا جون ندارم. دارم میمیرم تو رو خدا یکی از اندی

بپرسه خوشگلا تا کی باید برقصند !



4 دسته آدم هستند که تنشون می خاره !

اونایی که چشمک میزنن ولی شماره نمیدن

اونایی که شماره میگیرن ولی زنگ نمی زنن

اونایی که حموم نمی رن

اونایی که پی ام خودت رو واسه خودت میفرستن !!!!!

ترکه با خودکار می ره حموم

می پرسن چرا ؟؟

می گه هر جا رو که میشورم علامت میزنم

دوست ندارم شمع باشم دختران فوتم کنن ! دوست دارم سیگار باشم رفقا دودم کنن

قابل توجه مردان مجرد: در مطبوعات آمده بود «زنهای بدحجاب تا سی هزارتومان جریمه می‌شوند» چنانچه خواستید زن بگیرید، قبل از این کار حتما استعلام خلافی طرفتون رو بگیرید

بسیجیه میخواسته متلک بندازه به دختره میگه خوشگله نمازتو خوندی؟

ترک دیش ماهوارشو می ذاره روی پشت بوم روش می نویسه : کولر

من را تو به خود خواندی ....!!!!

یه رفیقی هست که هیچ وقت تنهات نمیذاره... همیشه باهاته وتنها کسیه که هیچ وقت ولت نمیکنه حتی اگه ازت نارفیقی وبی معرفتی ببینه...

یکی هست که همیشه پشتته ...یکی هست که وقتی احساس می کنی دیگه از همه چی بریدی فقط وفقط امید اونه که زنده نگهت میداره

یکی هست که خیلی به فکرته ...

وهمیشه در سخت ترین لحظات زندگی خودش و با تمام سخاوت ومهربونی وبی نیازی به رخ میکشه...





به قول رضای مارمولک :

خدا که فقط متعلق به ادمهای خوب نیست ...............

*خدا * خدای ادمهای بد هم هست.......!......... و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد...............

فی الواقع خداوند اند لطافت ..... اند بخشش .... اند بی نیازی.... اند چشم پوشی و اند رفاقت است

......

.......رفیق خوب وبامرام ...همه چیزش را پای رفاقت میگذارد !!!



وقتی راه ها با همه وسعتشان
و زمین با همه گستردگی
بر من تنگ می شود
رحمت تو اگر نباشد نابود می شوم
تو نمی گذاری مدام بلغزم
...
کمکم کن بر دشمنان روحم پیروز شوم
همراهی تو اگر نباشد من شکست می خورم
شکست می خورم...

همه چیز میگذرد

همه چیز میگذرد ....!!! اصلا دنیا محل گذر است ....

گذر پامنار....گذر خان نایب ...گذر لوطی صالح ......

گذر پوست همانی که گذرش به دباغ خونه می افته....

****

همه چیز میگذرد ..... !!!

اما بعضی چیزا هست که حتی گذر سالها هم نمی تونه کمرنگشون کنه ..

رد بعضی چیزا تا همیشه روی دل ادم میمونه ....

بعضی چیزا هست ...بعضی ادما هستن ....بعضی خاطره ها هست که هنوزم وقتی به گذشته بر می

گردی درست به روشنی روز اول جلوی چشمات نقش می بنده ....

****

همه چیز میگذرد ....اصلا دنیا محل گذر است ....گذر پامنار ....گذر خان نایب ....گذر .... گذر زندگی ....

****

کاش هنوز بچه بودم ....بچه که بودم عیدا رو خیلی دوست داشتم ...

بوی بهار ...ماهیهای قرمز کوچولو که توی تنگ ابی بلور اینور اونور میرفتن ...سبزه های

مادربزرگ ...عیدی .....خونه مادربزرگ وکوچه باریکی که یه جوی پر اب از وسطش می گذشت و اون

درخت کاج قدیمی سر کوچه که تا می تونستن روش یادگاری کنده بودن.....

همه چیز میگذرد ....اصلا دنیا محل گذر است ....

گذر پامنار ....گذر خان نایب ....گذر .... گذر زندگی ....

ادم تا وقتی بچه است عجله داره بزرگ شه ...تند قد بکشه ....همه چیز و تجربه کنه ...به همه جا سرک

بکشه .....خدایا ....اما این چه رازیه که انسان زمانی که بزرگ میشه دوباره ارزو می کنه حتی برای چند

لحظه به کودکیش برگرده

کاش هنوز کودک بودم .... کاش هنوز کوچک بودم ....

ان روزها همه چیز قشنگ بود ...زندگی با همه غمهایش شیرین بود و دنیا با همه کوچکیش بزرگ بود

انقدر که فکر می کردم اگر تا اخر عمرم هم بدوم باز به تهش نمی رسم ....

ان روزها روی ابرها راه میرفتم ...روی مه غلیظی از نور ....ان روزها نمیدانستم از این خوابگردی از این

اغمای شیرین چه زود باید بیدار شم

****

دلم میخواهد برایت بگویم از روزها که پاکشان امدند و سیاهی شب را باخود بردند از هفته ها که دوان

دوان ماه شدند و ماهها که با شتاب خودشان را به ته هر سال وصل کردند ....

اصلا انگار که همه هستی بی قرار رفتن است ....

****

همه چیز میگذرد ....!!!

همه چیز اما رد بعضی چیزها تا ابد ...روی دل ادم میمونه ....





در گذر گاه زمان

خیمه شب بای دهر

باهمه تلخی وشیرینی خود میگذرد

عشق ها میمیرند ...رنگ ها رنگ دگر می گیرند

وفقط خاطره هاست

که چه شیرین وچه تلخ

دست ناخورده به جا می ماند

مراعهدیست با ماهی

بی ان که امید داشته باشد کسی ازان سوصدایش رابشنود درگوشی بی سیم زمزمه کرد عراقیها امدند الان درست در ده متری من هستند درروشنایی منورانهارابه وضوح میبینم.

صدای بغض الود فرمانده رااز ان سوی بی سیم شنید به خدا توکل کن سعید .ذکر بگو .ذکر یارحمن یا الرحم الراحمین

ارام انجنان که فقط خودش بشنود در گوشی بی سیم زمزمه کرد جشم .ولی من الان خودم تماما ذکرم وخدا اینجاست که راصداکنم؟؟؟!!

احساس کردشهادتین دردلش باضمیر مخاطب جاری میشود برای خودش هم اینکونه شهادت گفتن عجیب بود

اشهد ان لا اله الا انت

وباز ازدلش شنید :

واشهد انک رسول الله...

تنهایی واضطراب رفته بود وجایش را انس وارامشی شیرین گرفته بود یک منور دیگر اسمان را نصف کرد افسر عراقی جلوتر امد ودرست بالای سرش ایستاد احساس کرد هنوز جای کسی خالیست...

دلش رابه سمت کربلا برگرداند

اگر امدنی هستی الان وقت امدن است اقا

هنوز اقا راتمام وکمال همان جور که میخواست ادا نکرده بود که نور اقا در چشم ودلش ودست اقا را در دستهایش احساس کرد

دلش غنج رفت حس تازه ای که هیچ گاه تجربه اش نکرده بود باتمام دلش خندید (اقا) هم خندید انگار غنچه ای پیش رویش باز شد وعطر افشاند رایحه یی بی نظیر تمام فضاراانباشت...

از ان سوی بی سیم همچنان صدای حرف می امد اما او دیگر نمی شنید

اقا دستش را گرم فشرد اوراازجا بلند کرد وحرکت داد

بایم اقا جامانده است

وشنید:

پایت پیش ازتو رفته است به بالهایت نگاه کن

سوزشی ناگهانی دربیشانیش احساس کرد صدای گریه دربی سیم بیچید واو ناگهان از زمین کنده شد.....



باید که جمله جان شوی

تالایق جانان شوی

گرسوی مستان میروی

مستانه شو...

دوستان سلام

این هم قالب قرمز که خودم ساختم واقعا معرکه ست دبدنش ضرری نداره همه امکانات میهن بلاگ رو توش گذاشتم
قالب قرمز کاملا با CSS نوشته شده و بسیار سبک و کم حجم میباشد و نکته دیگر این که تمام امکانات میهن بلاگ را دارا میباشد برای دانلود قالب کافیست بر روی دریافت قالب در پایین کلیک کنید و از آن استفاده کنید توضیجات بیشتر در فایلی که دانلود میکنید وجود دارد و فایلی که دانلود میکنید به صورت زیپ میباشد که برای باز کردن آن نیاز به پسورد دارید و پسورد آن www.parstheme.mihanblog.com میباشد برای جلوگیری از خطا پسورد را عینا کپی-پیست کنید
این اولین قالبی هست که میذارم خیلی دوست داشتم اولین قالب مال خودم باشه ولی به یه دلایلی نشد.این قالب همون جور که از عکس پیداست در زمینه هک هست که برای سیستم بلاگ فا می باشد . در ضمن این قالب مال آقا رضا هست که خیلی کارش درست و فقط در زمینه بلاگ فا کار میکنه .

سلام

عشق در همه ی جوامع بطور یکسان تعریف نمی شود.در یک طرف جوامعی هستند که جذابیت عشقی را نا بهنجاری یا مصیبت بار تلقی می کنندودر طرف دیگر ازدواج بدون عشق را دیوانگی تلقی می کنند.جامعه ی آمریکای شمالی تمایل دارد که به عشق اهمیت دهد درحالیکه در ژاپن وچین سعی بر این است که عشق را پدیده ای بیهوده وزاید به حساب آورند.در فرهنگ ما هم عشق امری مقدس به حساب می آید.

متخصصان علوم انسانی تعریف مورد قبول همگانی از عشق ندارند.در زیر برخی از این نظریه هارا می خوانید.

عشق,واکنش فیزیولوژیک:عبارت است از یک حالت بیقراری فیزیولوژیک که بر اثر تحریک جنسی,شور,اضطراب,احساسات گنهکاری,تنهایی,خشم,ابهام وترس به وجود می آید.اگر این واکنشهای فیزیولوژیک نا مشخص عشق به حساب می آیند,به این خاطر است که مردم آنها را عشق نامگذاری کرده اند.

عشق,واکنش شیمیایی:به عقیده ی میکائل آر.لیوبوویتز,عشق بر پایه ای استوار است که ماهیت شیمیایی منحصر به فرد دارد.این پایه می تواند به فنیل تیلامین مربوط باشدکه به مقدار زیاد در برخی مراکز مغز تهیه می شود,زنجیره ای از فعالیتهای عصبی-شیمیایی ایجاد می کندوبر اثر آن احساساتی شبیه آنچه آمفتامین ها(مواد مخدر)تولید می کنند,بوجود می آید.در میان این رویدادها عشق قویترین عامل فعال کننده ی مراکز لذت مغز است.عشق ممکن است به تولید یک احساس فراتر نیز کمک کند.احساسی که انسان خود را فراتر از زمان,مکان وجسم خود می یابد.با این همه لیوبوویتز توضیح نمی دهد که این نوع دگرگونیها چگونه در محیط شیمیای مغز شکل عاشقانه به خود می گیرند.

عشق,تعهد:عده ای سعی می کنند به عشق معنای روانشناختی بدهند.در آن صورت اصطلاح عشق, حالت بهت زدگی را تعیین می کند که به تعهد در مقابل شخصی دیگر مربوط می شود.زایک رابین,روانشناس اجتماعی,در عشق سه عامل را تعیین کننده می داند:دلبستگی,فداکاری وصمیمیت.روبرت اشترن برگ نیز برای عشق سه عنصر را پیشنهاد می کند:صمیمیت,هوس وتعهد.این سه عنصر با شدتهای متغییر ترکیب می شوند و عشقهای مختلف را بوجود می آورند.

راز درون چشمهای تاریکم

اندک اندک پلک های سیاهم را از هم جدا می ساختم و چشمهای سیاهم را

روشن تر می کردم ... ! با چشمهای پر از امیدم نگاهی شوم داشتم ،

نگاهی غضبناک به آسمان تاریک و سیاه !

آسمانی که مرا پر از درد و سوز و پریشانی کرده بود .

به ماه تابان که می نگریستم ، حس آرام بخشی به خود می گرفتم !

آری چه زیباست به آسمان نگریستن و به نگهبانان آسمان آبی عشق در روشنایی ،

و به آسمان سیاه و تاریک در شب خیره شدن !!!

چشمهایم حادثه ای را برایم نقل می کردند ، حادثه ای از آسمان آتشین پر از درد و ...

از چشمهایم اشک چون جویباری سرازیر می شدند و می چکیدند همانند قطرات

بی مهر باران ... چشمهایم را لب پنجره تنهاییم گشودم و راز چشمهایم را

در درون قلب آتشین خود ، امانتی از جانب آسمان سرد و خاموش نگه داشتم !