گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

1- چه فکری کردی که به خودت اجازه دادی با شخص دیگری وارد رابطه شو

دلایل بسیار زیادی وجود دارند که به طور طبیعی از ورود افراد به منطقه ممنوعه جلوگیری می کنند. ارزش های فردی، و آسیب هایی که بعدها ممکن است به موجب این اشتباه پدید آید، همه و همه باعث ایجاد افکار بازدارنده ای در ذهن می شوند، و کماکان فرد را از ورود به یک رابطه نامشروع باز می دارند. یکی از ابتدایی ترین افکاری که ممکن است به ذهن هر کسی برسد، این است که آیا اصلا شریک خیانتکار ملاحظه دارد؟ و می تواند نتایج و عواقب درگیر شدن در یک چنین رابطه ای را در ذهن خود به تصویر کشد؟ آیا به هیچ وجه به این مطلب فکر می کند که امکان دارد همسرش او را در حین ارتکاب به جرم به دام اندازد؟
فرض کنیم مهرداد (که در حال حاضر با مریم نامزد کرده) تصمیم می گیرد بر روی همه چیز پا گذاشته و به یک نهار مخفیانه با سمیرا برود؛ واقعا او چه چیز در سر دارد؟ و چه پیش بینی میکند؟ لازم به ذکر است که یک ارتباط کاملا دوستانه می تواند پس از مدتی، به راحتی، تبدیل به یک رابطه عاشقانه شود. وقتی مردم به جنس مخالف خود اعتماد می کنند و با او در مورد مشکلات زندگی مشترکشان صحبت می کنند، نه تنها نقاط ضعف خود را در معرض نمایش می گذارند و بلکه همزمان اعلام آمادگی می کنند که تمایل دارند با او وارد رابطه عاطفی شوند. اگر چه خانم ها احساساتی هستند و به سرعت می توانند با افراد بسیار زیادی ارتباط برقرار کنند (به ویژه خانم های دیگر)، اما در مقایسه، مردها زمانی می توانند احساسات واقعی خود را تخلیه کنند که در یک ارتباط عاشقانه قرار گرفته باشند. در نتیجه با توجه به حقیقت وجود جنس مذکر، زمانیکه یک ارتباط از نظر احساسی میان آنها و یک جنس مونث صمیمی شود، تمایل پیدا می کنند که رابطه جنسی را نیز به آن اضافه کنند.
شروین در طی بحثی که با همسرش لادن داشت، به هیچ نتیجه ای نمی رسید که چرا؟! و چگونه؟! به خودش اجازه داده با الهام (همکار جدیدش در محل کار) وارد رابطه عاشقانه شود. فقط می دانست ارتباط از جایی شروع شد که او برای موقعیت الهام دلسوزی نموده و نسبت به او ترحم می ورزید. الهام برای اغوا کردن شروین خود را اینطور جلوه داده بود که قبلا یک ازدواج ناموفق داشته و متاسفانه از آن چیزی جز یک کودک معمول برایش باقی نمانده است. او همچنین در حرف هایش گفته بود که با پدر پیرش زندگی می کند که به شدت بیمار است و به طور تمام وقت نیازمند کمک و مراقبت های ویژه است.
شروین قبول می کرد که الهام با او به عشق ورزی و عشوه گری می پرداخته و او هم به طور ناخودآگاه در ذهن خود لادن (همسر اولش) را با او مقایسه می کرده و به این نتیجه می رسیده که لادن هیچ احساسی نسبت به او ندارد و نمی تواند او را از نظر عاطفی تطمیع نماید. شروین خودش را مانند یک حامی در برابر الهام تصور می کرده، کسی که می تواند مانند یک منجی او را از درد، رنج، و تمام مشکلات زندگی برهاند. از اینرو رفته رقته الهام در ذهن شروین جایگاه یک زن ایده آل را پیدا کرد. یک روز سرد تعطیل، الهام برای نخستین بار با او تماس می گیرد تا به خانه اش برود و باتری خرابش را شارژ کند. شروین این بار جریان را با لادن در میان می گذارد. اما متاسفانه لادن روی خوشی از خود نشان نمی دهد و به همسرش می گوید که دیگر نمی خواهد هیچ چیز در مورد این دختر بشنود. شروین هم به خواست همسر خود عمل می کند و ابتدا مکالمه های تلفنی و سپس رفت و آمدهای آخر همفته خود را از او مخفی نگه میدارد تا اینکه ارتباطش با الهام تبدیل به یک پیوند عاطفی و احساسی می شود. صمیمیت جنسی بین آنها آنقدر افزایش پیدا می کند که شروین خالصانه اعتراف می کند که "عاشق" الهام شده است. در این مرحله شخص هم از نظر احساسی و هم از نظر جنسی با شریک زندگی اولیه خود فاصله می گیرد.
الهام در یک خانواده متوسط رو به پایین، و بدون وجود هیچ گونه امکانات رفاهی بزرگ شده بود. زمانیکه شروین او را به یک نهار معمولی، آن هم در یک رستوران سلف سرویس دعوت می کرد، آنقدر هیجان زده می شد که قلبش به تپش می افتاد. اما در مقایسه زمانیکه لادن را به یک رستوران 5 ستاره می برد، او به این کار به عنوان یک روند عادی زندگی نگاه می کرد و هیچ شادی خاصی بروز نمی داد. شروین از اینکه توانسته بود به زندگی آشفته یک دختر بی پناه لذت و شادابی اضافه کند، احساس غرور و افتخار می کرد و هیچ چیز برایش شیرین تر از این احساس نبود.
در ابتدا شروین تنها از روی ترحم با الهام ارتباط برقرار می کرد، اما به دلیل بی توجهی لادن این ترحم و دلسوزی رفته رفته تبدیل به یک پیوند عاطفی شدید شد که شروین خودش هم از این موضوع آگاهی نداشت و نمی دانست در چه منجلابی فرو رفته. او زمانی به خود آمد که لادن دست او را گرفته و به جلسات مشاوره برد. او قول داد که در آینده مرزهای محکمی در مقابل خانم های زخم خورده و معصوم اما در عین حال فریبنده و جذابی که قصد لمس کردن قلب مهربانش را دارند، بکشد.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد