گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

شعر از مجموعه ی کسی حرفم نمی فهمه

من بار ها و بارها به مرگ خود رسیده ام دست داده ام برسم حبیب بودن
سلام کرد ه ام سنگ فرش های خیابان را شمرد ه ام گر چه بارانی اش می شدم
اما به رسم خودم خندیده ام همچون ثانیه ای برای ابتدای ترین نفس کودک
همچون جاده که کفش هایم است که کهنه گی ندارد و کفاشی را هم نیاز
همچون درختی در زمستان که تن پوشش برف است چه حکمتی
چه قدرتی را من از تو نمی دانم هنوز که سرما را عریانی تن می کنی
من بارها و بارها مرگ خود را بوسیده ام مانند آهویی که پستان مادر
مانند تن مردی که بوی گندم می دهد مانند مهر که یاد گارش
آغوشی مهربان است انگار پدر بزرگی نوه اش را فندقی دهد
من بارها و بارها به درد خود رسیده ام که این جا ماندن ندارد
وقتی نامت را لبی لب نمی دهد وقتی این جا نیمکتی ندارد
وقتی هیچکس به نشستن نمی اندیشد وقتی کسی حرفت را نمی فهمد
این جا غروبش دلگیر است وقتی در موجاموج فریادهایم
که کوهی برای انعکاس نیست آغاز می شود دریا از چشمانم
باید که ماهی شوم در آسمان یا که در آب من بارها و بارها
به تنهایی خود رسیده ام آن لحظه که تو نبودی تا من کلامی از دل آزاد کنم
روزی که چشمهایم برایت ازدریا می خواند
روزی که قدم هایم را توان کشیدن من نبود
پس چه سود از این خدا پرستیدن عشق ورزیدن
دوست داشتن فقط سکوت کردن برایم مانده است سکوت
وسکوت زاده ی تنهایی است

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد