توی دریای نگاهت منو قلبت قایقم کرد من اسیر عشق نبودم چشمای تو عاشقم کرد
من از آغاز شب تا مرز صبح با آیه های عشق در خلوت تو را با شعر می خوانم
تو را تکرار کنان بر دفترم ترسیم می سازم و از مفهموم نام تو در آن تاریکی ممتد هزاران شعله کوچک
هزارن روشنک با یاد تو در قلب شب تصویر می سازم وآنگاه بی رمق با روشنک های خیالی تا سحر بیدار می مانم
و من بی وقفه با فریاد تو را با شعر می خوانم تو را در لحظه دلتنگی و تردید
درون شعرهایم می یابم و این راهیست برای لمس تو میان واژه های بالغ احساس....
((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))