چندیست که از عشق نا امدیم و به هم رسیدن را محال میدانیم !
چندیست که در حسرت عشق اشک میریزیم اما نمیدانیم که همان اشکها برای ما یک حسرت است !
چندیست که برای همیم اما دور از هم ، نمیدانیم که چه فرداهایی در انتظار ماست!
ای فرشته مهربانم برای پرواز دیر نیست !
بالهایت را باز کن ، بیا و در همین آسمان آبی پرواز کن!
پرواز کن تا به سقف آبی آسمان برسی و بر آن بوسه بزنی و بگویی من هنوز هم امیدوارم !
چندیست که در حسرت عشق نشسته ایم ، اما نمیدانیم که عشق نیز در حسرت ماست!
دیگر برای عاشق نشدن دیر است زیرا ما اینک یک دلداده ایم!
آسمان را بنگر ، شوق پرواز در پرنده های عاشق را بنگر ، حالا تو نیز پرواز کن !
ای بهترینم برای به هم رسیدن دیر نیست ،بیا تا عمرمان به سر نرسیده و هنوز دلهایمان
پر از شوق عاشقیست باهم پرواز کنیم!
بیا تا هنوز شور و شوق پرواز در دلهایمان است ، پرواز کنیم!
بیا تا از عشق هم نمرده ایم قلب آبی آسمان عشق را فتح کنیم!
برای پرواز دیر نیست ، هنوز هم میتوانیم خوشبخترین باشیم!
چندیست که با هم هستیم ولی تنهاییم، من در این سو به یادت خوشبختم و تو نیز در آن سو از دلتنگی ام گریانی !
دلتنگی ها را از دلت رها کن ، اشکها را از گونه هایت پاک کن و پرواز کن ، زیرا برای به هم رسیدن دیر نیست !
روزی خواهد آمد که با هم در آسمان خوشبختی پرواز خواهیم کرد ، تا اینبار همه ما را با حسرت بنگرند ، نه اینکه ما با حسرت به هم بنگریم!
برای پرواز دیر نیست ، هنوز هم شوق پرواز در دلهایمان باقیست.