گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

کمک

کمک

غروب یک روز بارانی زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز سارای کوچکش را به او داد.

زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید. ماشین را روشن کرد و نزدیکترین داروخانه رفت تا دارو­های دختر کوچکش را بگیرد. وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجلهای که داشت کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.

زن پریشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت که حال سارا هر لحظه بدتر میشود. او جریان کلید اتومبیل را برای پرستار گفت. پرستار به او گفت که سعی کند با سنجاق سر در اتومبیل را باز کند. زن سریع سنجاق سرش را باز کرد، نگاهی به در انداخت و با ناراحتی گفت: ولی من که بلد نیستم از این استفاده کنم.

هوا داشت تاریک میشد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود ناامیدی زانو زد و گفت: خدایا کمکم کن. در همین لحظه مردی ژولیده با لباسهای کهنه به سویش آمد. زن یک لحظه با دیدن قیافهی مرد ترسید و با خودش گفت: خدای بزرگ من از تو کمک خواستم آن وقت این مرد...!

زبان زن از ترس بند آمده بود. مرد به او نزدیک شد و گفت: خانم مشکلی پیش آمده؟

زن جواب داد: بله دخترم خیلی مریض است و من باید هرچه سریعتر به خانه برسم ولی کلید را داخل ماشین جا گذاشهام و نمیتوام درش را باز کنم.

مرد از او  پرسید آیا سنجاق سر همراه دارد؟ زن فوراً سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در اتومبیل را باز کرد..

زن بار دیگر زانو زد و با صدای بلند گفت: خدایا متشکرم

سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شریفی هستید.

مرد سرش را برگرداند و گفت: نه خانم، من مرد شریفی نیستم. من یک دزد اتومبیل بودم و همین امروز از زندان آزاد شدم.

خدا برای زن یک کمک فرستادبود، آن هم یک حرفهای! زن آدرس شرکتش را به مرد داد و از او خواست که فردای آن روز حتماً به دیدنش برود. فردای آن روز وقتی مرد ژولیده وارد دفتر رئیس شد، فکرش را هم نمیکرد که روزی به عنوان رانندهی مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود.

توی این داستان سه تا نکته قشنگ وجود داشت. اول از همه اینکه زن وقتی دچار مشکل شد از خدا درخواشت کمک کرد. بهتره در همچین مواقعی که با یک مشکل روبهرو میشیم از خدایی که قدرت غلبه بر هر مشکلی رو داره کمک بگیریم. دوم اینکه از هیچ کمکی برای دیگران دریغ نکنیم. مثل اونه مرد. میتونست به عنوان یک رهگذر با اینکه از عهده کمک به اون زن برمیاومد، به راحتی بیتفاوت عبود کنه و از کمک به اون دریغ کنه. اما به اون کمک کرد. ما هم باید یاد بگیریم اگه کمکی به دیگران از دستمون برمیآد، دریغ نکنیم. اما نکته سوم اینکه در جواب خوبی، تشکر یادمون نره. وقتی خدا به ما یک هدیهای میده یا جواب دعای ما رو، نباید خشک و خالی از کنارش عبور کنیم. حداقل کاری که میشه کرد، یک تشکر سادست. و همینطور جواب خوبی دیگران رو هم بدیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد