گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

"کار کوچک"

"کار کوچک"

مسافری در مکزیک در ساحلی دور افتاده قدم میزد. مردی را دید که مدام دولا می شد و چیزی را از روی زمین برمی داشت و توی اقیانوس می انداخت. نزدیک تر رفت و دید که او صدف هایی را که به ساحل افتاده بودند به آب باز می گرداند.

جلو رفت و از او پرسید که چه کار می کند. مرد پاسخ داد که الان موقع مد دریاست و آب این صدف ها را به ساحل آورده و اگر آن ها را به آب برنگردانم از کمبود اکسیژن خواهند مرد. مسافر گفت می فهمم اما در این ساحل هزاران هزار صدف این شکلی وجود دارد،‌ تو که نمی توانی به آن ها کمک کنی و همه ی آن ها را به آب بر گردانی. تازه همین یک ساحل نیست که. نمی بینی کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی کند. مرد لبخندی زد. دولا شد و دوباره صدفی را برداشت و آن را به آب انداخت و جواب داد: برای این یکی اوضاع فرق کرد.

درست هست که در این دنیا انسان هایی که نیاز به کمک دارند خیلی زیاد هستند و ما نمی توانیم کاری برای همه اون ها انجام بدیم. ولی آیا خدا از ما راضی میشه اگه بگیم من که خودم کلی مشکل دارم چطور به اون ها کمک کنم و این همه آدم هستند که می تونن کمک کنن و اون ها برن بهشون کمک کنن و یکی حالا باید بیاد به من کمک کنه. همون یک ذره کار کوچیکی که ما بتونیم بی توقع برای کسی انجام بدیم یک دنیا ارزش هم برای خودمون و هم برای اون شخص داره و خدا رو شاد کردیم. به امید روزی که همه بشر بی نیاز از دیگران باشند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد