گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

دختری با ژیگول عشق !!

دختری با ژیگول عشق !!

گزارشی از دختری که به قول خودش جسارتی در ماشین بازی انجام داده کسی که عاشق ماشین بازی شده و دو ماه هست که یک پراید هاچ بک جمع کرده و اسمش و گذاشته ژیگول عشق !! واقعا مثل پسرها همه کارهای ماشینش رو خودش انجام می ده و نکته جالب اینجاست که روزی که رفتم گزارش رو تهیه کنم دیدم آچارهایی روی صندلی ماشینش گذاشته ! من می خواستم مصاحبه رو شروع کنم ولی فهیمه شریفی 24 ساله نمی گذاشت و می گفت 5 دقیقه دیگه دیدم 2 تا دیگه از ماشین های دیگه اومدن و گفت که اینا از بچه های اکیپ هستن ...! یکی که ابوالفضل لامع دوست مسی 42 بود و دیگری یک پراید هاچ بک دیگری بود مثل خودش و دقیقا لوازم های اتومبیل این دختر جوان و عاشق هیجان رو می تونستید در ماشین دوست دیگر ببینید و دقیقا اون ماشین هم پشتش نوشته بوده ژیگول ..! 100 درصد این دو ماشین با هم آشنا بودند و با هم در خیابان ها می گازند!!!  شخصیت های جالبی در ماشین بازی کشور ما وجود داره ولی کسی به اونها نمی پردازه ما این کار رو انجام دادیم تا شما هم بیشتر با این خانم عاشق ارتفاع سواری آشنا بشید .......

دختری که با ژیگول عشقش در خیابان های پایتخت طی طریق می کند !!!!

در مورد علاقه به اتومبیل برای ما کمی توضیح می دی؟

من از بچگی علاقه شدیدی به اتومبیل و ماشین سواری داشتم و اولین ماشینم هم یک 206 بود که قبل از عید فروختم و این اتومبیل رو خریدم که واقعا دوستش دارم

چرا هاچ بک رو انتخاب کردی؟

اتاق خیلی زیبایی داره و واقعا اسپرتش زیباست

چرا هاچ بک مشکی؟

من دوست داشتم صورتی باشه و دنبال کسی گشتم که در سایپا تا کارهای تولید هاچ بک صورتی را برای من به صورت سفارشی انجام دهد که کسی را پیدا نکردم و وقتی این اتومبیل رو آماده کردم تازه آشنا پیدا شد تصمیم دارم عوض کنم اتومبیلم را اگر شد

در مورد دو تا هاچ بکی که شبیه به همدیگرند توضیح می دی؟

این دو هاچ بک با هم خریداری شده و همه کارهاشون با هم انجام شده

ژیگول یعنی چی؟

معنی خاصی نداره ما بهش می گیم ژیگول عشق !!

نظر مردم با دیدن دختر جوان در هاچ بکی که به این شکل هستش و با ویبره روی زمین صاف راه می ره ...؟

همه سوال می کنن که سلیقه خودت بوده یا ماشین داداشته؟؟؟

از لوازمی که برای ماشینت خریدی به سلیقه خودت برای ما بگو:

رینگ 13 طرح O.Z و برای اینکه ارتفاع ماشین خیلی پایین لاستیک 165 رو ترجیح دادم سیستم صوتی به تازگی خریدم که دو تا ساب 306 پایونیر و یک جفت بلندگو 6975 پایونیر با دو تا آمپ 2 کانال پایونیر و پخش 6050 با هم ست شده و غربالک فرمان هم اسپرت و زنون هم خودم خریدم چراغ عقب ماشین هم فوردی انداختم

چرا اتومبیل رو از لحاظ فنی قوی جمع نکردی؟ مثلا می تونستی روی موتور اتومبیلت کارهایی انجام بدی:

بیشتر علاقه من به ظاهر اتومبیل بود و البته در فکر یک موتور BP هم هستم !!!!!!!!!!!! ! دوست دارم که تو خیابون ها هم از کنار اتومبیل هایی مثل ماکسیما و زانتیا به راحتی عبور کنم !!!!!

تصادف هم تا به حال داشتی؟

با این اتومبیل نه ولی با اتومبیل قبلی بله

کارهای بعدی که روی این اتومبیل می خواهید انجام دهید؟

دو تا صندلی ریس و یک موتور BP

آیا خانواده هم مخالفت با این کار داشت؟

از ابتدا تا به اینجا مخالفت کردند !

چه کسی در خانواده بیشتر از این کار استقبال کرد؟

شوهر خواهرم

در مورد شرکت در گردهمایی توضیح بدید:

ما کلا یک اکیپی هستیم که 24 عدد پرایدیم به اسم P.STREET و همه جا با هم هستیم و از گردهمایی هم بسیار خوشمون میاد و سال گذشته با مسی 42 آمدیم و امسال دیگه خودمون اکیپ پرایدهای خیابونی رو تشکیل دادیم

بیشتر چه خیابان هایی می روید؟

ستارخان و ایران زمین

چند اتومبیله می روید؟

سابق بر این ایران زمین را زیر 10 اتومبیل نمی رفتیم اما با سخت گیری های سرهنگ خادمی 3 تا 3 تا می رویم و زمان هایی که پیست مسابقه داریم 24 تای خودمون می رویم

خاطرات خوب و بد از این اتومبیل؟

همه خاطرات خوب است و بس !

با پلیس اتوبان چه می کنی؟

جاهایی که می رم سعی می کنم جاهایی باشد که پلیس نداشته باشد

بعد از این قصد جمع کردن چه اتومبیلی رو داری؟

بستگی به اکیپ داره فعلا همین رو سوار می شوم

رانندگی یا آشپزی؟

رانندگی رانندگی رانندگی  !!!!

کدوم قسمت اتومبیلت از همه بهتره؟

ژیگولی که در قسمت عقب ماشین نوشته شده !!

جالب ترین اتفاقی که با این اتومبیل تجربه کردی؟

گردهمایی کلوپ Carnp

نظرت در مورد گردهمایی:

خیلی خوب بود و امیدوارم بیشتر از این کارها بکنید!

صحبت برای دخترانی مثل خودت که عاشق ماشین بازی هستن اما خانواده شان مخالفت دارد؟

خواستن توانستن است !!!

برای آخر گزارش چه حرف هایی داری؟

از امید کوچکی و ابوالفضل لامع به خاطر کمک هایی که به من کردند متشکرم و از Carnp به خاطر این گزارش و یبرنامه های خوبش متشکرم و ابوالفضل و امید و خانم شریفی در آخر گفتن که به امید روزی که همه پرایدهای تهران در ارتفاع باشند !!!

منبع:carnp.com

"مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج کنم!"

"مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج کنم!"

میگن جواب یک دانشجوی شیمی در دانشگاه واشینگتن به قدری جالب بوده که توسط پروفسورش در اینترنت پخش شده و دست به دست می گرده. خوندنش سرگرم‌کننده است.

پرسش: آیا جهنم اگزوترم (دفع‌کننده گرما) است یا اندوترم (جذب‌کننده گرما)؟

اکثر دانشجویان برای ارائه پاسخ خود به قانون بویل-ماریوت متوسل شده بودند که می‌گوید حجم مقدار معینی از هر گاز در دمای ثابت، به طور معکوس با فشاری که بر آن گاز وارد می‌شود متناسب است. یا به عبارت ساده‌تر در یک سیستم بسته، حجم و فشار گازها با هم رابطه مستقیم دارند.

اما یکی از آن ها چنین نوشت:

اول باید بفهمیم که حجم جهنم چگونه در اثر گذشت زمان تغییر می‌کند. برای این کار احتیاج به تعداد ارواحی داریم که به جهنم فرستاده می‌شوند. گمان کنم همه قبول داشته باشیم که یک روح وقتی وارد جهنم شد، آن را دوباره ترک نمی‌کند. پس روشن است که تعداد ارواحی که جهنم را ترک می‌کنند برابر است با صفر.

برای مشخص کردن تعداد ارواحی که به جهنم فرستاده می‌شوند، نگاهی به انواع و اقسام ادیان رایج در جهان می‌کنیم. بعضی از این ادیان می‌گویند اگر کسی از پیروان آن ها نباشد، به جهنم می‌رود. از آن جایی که بیش تر از یک مذهب چنین عقیده‌ای را ترویج می‌کند و هیچکس به بیش تر از یک مذهب باور ندارد، می‌توان استنباط کرد که همه ارواح به جهنم فرستاده می‌شوند. با در نظر گرفتن آمار تولد نوزادان و مرگ و میر مردم در جهان متوجه می‌شویم که تعداد ارواح در جهنم مرتب بیش تر می‌شود. حالا می‌توانیم تغییر حجم در جهنم را بررسی کنیم: طبق قانون بویل-ماریوت باید تحت فشار و دمای ثابت با ورود هر روح به جهنم حجم آن افزایش بیابد. اینجا دو موقعیت ممکن وجود دارد:

۱ ( اگر جهنم آهسته‌تر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج بالا خواهند رفت تا جهنم منفجر شود.

۲ ( اگر جهنم سریع تر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج پایین خواهند آمد تا جهنم یخ بزند.

اما راه‌حل نهایی را می‌توان در گفته همکلاسی من ترزا یافت که می‌گوید: «مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج کنم!» از آن جایی که تا امروز این افتخار نصیب من نشده است (و احتمالاً هرگز نخواهد شد)، نظریه شماره ۲ اشتباه است: جهنم هرگز یخ نخواهد زد و اگزوترم است.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

آرامش را حس کردم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

هر روز در خودم تعمق کردم. این مقدمه دوست داشتن خود است.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

از تنها بودن خوشم آمد، در خلوت سکوت محاصره شدم و شگفت زده به فضای درون وجودم گوش کردم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

از طریق گوش کردن به ندای وجدانم، خودم رئیس خودم شدم. این طوری خدا با من صحبت می کند، این ندای درونی من است.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

خودم را بی جهت خسته نمی کردم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

در خود حضور یک احساس معنوی را حس کردم که مرا هدایت می کند، سپس یاد گرفتم که به این نیروی معنوی اطمینان کنم و با آن زندگی کنم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

دیگر آرزو نداشتم که زندگی ام طور دیگری باشد. به این نتیجه رسیدم که زندگی فعلی برای سیر تکاملی ام مناسب ترین است.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

دیگر احتیاجی نداشتم که به وسیله چیزها یا مردم احساس امنیت کنم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

آن قسمت از وجودم یا روحم که همیشه تشنه توجه بود، ارضا شد و این شروعی برای پیدایش آرامش درون بود. این جا بود که توانستم شفاف تر ببینم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

فهمیدم که در مکان درست و زمان درستی قرار دارم، سپس راحت شدم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

برای خودم رختخواب پر قو خریدم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

خصوصیتی را که می گفت همیشه باید ایده آل باشم ترک کردم، آن دیو لذت کش را.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

بیشتر به خودم احترام گذاشتم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

تمام احساساتم را حس کردم. آنها را بررسی نکردم، بلکه واقعاً حس کردم.

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم

فهمیدم که ذهن من می تواند مرا آزار دهد، یا گول بزند، ولی اگر از آن در راه قلب و درونم استفاده کنم، می تواند ابزار بسیار سودمندی باشد.

خواص ازدواج برای آقایان

خواص ازدواج برای آقایان

قبل از ازدواج خوابیدن تا لنگ ظهر، بعد از ازدواج بیدار شدن زودتر از خورشید. نتیجهگیری اخلاقی:

سحرخیز شدن

قبل از ازدواج رفتن به سفر بیاجازه، بعد از ازدواج رفتن به حیاط بااجازه. نتیجهگیری اخلاقی:

کسب اعتبار

قبل از ازدواج خوردن بهترین غذاها بیمنت، بعد از ازدواج خوردن غذاهای سوخته با منت. نتیجهگیری اخلاقی:

تقویت معده

قبل از ازدواج استراحت مطلق بیجر و بحث، بعد از ازدواج کار کردن در شرایط سخت. نتیجهگیری اخلاقی:

ورزیده شدن

قبل از ازدواج آموزش گیتار و سنتور و... بعد از ازدواج آموزش بچهداری و شستن ظرف. نتیجهگیری اخلاقی:

همدردی با خانمها

قبل از ازدواج گرفتن پول تو جیبی از پاپا، بعد از ازدواج دادن کل حقوق به خانم. نتیجهگیری اخلاقی:

مستقل شدن

خواص ازدواج برای خانم ها

قبل از ازدواج وزن ایدهآل با چهرهای بشاش، بعد از ازدواج چاق و افسرده و منزوی. نتیجهگیری اخلاقی:

آمادگی بدن در مقابله با روزهای سخت

قبل از ازدواج ایستادن در صف سینما و استخر، بعد از ازدواج ایستادن در صف شیر و گوشت. نتیجهگیری

اخلاقی: آموزش ایستادگی

قبل از ازدواج تعطیلات رفتن به دیزین واسکی، بعد از ازدواج در تعطیلات شست و شوی خانه و لباس.

نتیجهگیری اخلاقی: پر شدن اوقاتفراغت

قبل از ازدواج نوشتن کتاب شعر و رمان، بعد از ازدواج نوشتن داستان پرنده در قفس. نتیجهگیری اخلاقی:

شهرت بادآورده

قبل از ازدواج صحبت تلفنی بیمحاسبه زمان، بعد از ازدواج اتهام به پرحرفی حتی برای ده دقیقه. نتیجهگیری

اخلاقی: حفظ عضلات صورت

قبل از ازدواج رفتن به سفرهای هفتگی، بعد از ازدواج در حسرت رفتن به پارک سر کوچه. نتیجهگیری

اخلاقی: در امنیت کامل به سر بردن

چرا میگن بچه ننه نمی گن بچه بابا ؟

چرا میگن بچه ننه نمی گن بچه بابا ؟

مامان

- بعله ؟

- من می خوام به دنیا بیام ...

- باشه .

- مامان

- بعله ؟

- من شیر می خوام

- باشه

- مامان

- بعله ؟

- من جیش دارم

- خب

- مامان

- بعله ؟

- من سوپ خرچنگ می خوام

- چشم

- مامان

- بعله ؟

- من ازون لباس خلبانیا می خوام

- باشه

- مامان

- بعله؟

- من بوس می خوام

- قربونت بشم

- مامان

- جونم ؟

- من شوکولات آناناسی می خوام

- باشه

- مامان

- بعله ؟

- من دوست می خوام

- خب

- مامان

- بعله ؟

- من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی

- چشم

- مامان

- بعله ؟

- من یه مهمونی باحال می خوام

- باشه عزیزم

- مامان

- بعله ؟

- من زن می خوام

- باشه عزیز دلم

- مامان

- بعله ؟

- من دیگه زن نمی خوام

- اوا ... باشه

- مامان

- .. بعله

- من کوفته تبریزی می خوام

- چشم

- مامان

- بعله ؟

- من بغل می خوام

- بیا عزیزم

- مامان

- بعله ؟

- مامان

- بعله

- مامان

- ... جونم ؟

- مامان حالت خوبه

- آره

- مامان ؟

- چی می خوای عزیزم

- تو رو می خوام .. خیلی

- ...

***

- بابا

- بعله ؟

- من می خوام به دنیا بیام

- به من چه بچه .. به مامانت بگو

- بابا

- هان؟

- من شیر می خوام

- لا اله الا الله

- بابا

- چته ؟

- من ازون ماشین کوکی های قرمز می خوام

- آروم بگیر بچه

- بابا

- اههههه

- من پول می خوام

- چی ؟؟؟؟ !!!

- بابا

- اوهوم ؟

- منو می بری پارک ؟

- من ماشینمو نمی برم تو پارک تو رو ببرم ؟

- بابا

- هان ؟

- من زن می خوام

- ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز

- بابا

- ....

- من جیش دارم

- پوففف

- بابا

- درد

- من زن نمی خوام

- به درک

- بابا

- بلا

- تقصیر تو بود که من به دنیا اومدم یا مامان

- تقصیر عمه ات

- بابا

- زهرمار

- من یه اتاق شخصی می خوام

- بشین بچه

- بابا

- مرض

- منو دوس داری

- ها ؟

- بابا

- ...

- بابا

- خررر پفففف

- بابا

- خفه

- بابا

- دیگه چته ؟

- من مامانمو می خوام

- از اول همینو بگو ... جونت در بیاد

سراب عشق اینترنتی

سراب عشق اینترنتی

پاشو مادر، چشم‌هات کور می‌شه؛ همه‌ش که جلوی این کامپیوتر نشسته‌ای.

سرش را که برگرداند، مادر پشت سرش ایستاده بود. آن‌قدر سرگرم کارش بود که حتی متوجه آمدنش نشده بود. مادر استکان چای را گذاشت کنار میز کامپیوترش.

ـ مادرجان، درس هم اندازه داره، یک ذره هم به خودت برس. از صبح تا شب دائم نشسته‌ای جلوی این کامپیوتر که چی بشه؟ می‌خوای ادیسون بشی؟

خنده‌‌اش گرفته بود.

چون رشته‌اش کامپیوتر بود، هر وقت جلوی مانیتور می‌نشست، مادر فکر می‌کرد بچه‌اش دارد درس می‌خواند اما این بار با همیشه فرق داشت.

او نمی‌دانست که پسرش بدجوری عاشق شده است؛ یک عشق اینترنتی؛ عشقی که حالا 12 روزه شده بود.

ماجرا از یک سایت دوست‌یابی اینترنتی شروع شده بود. پیغام گذاشته بود که اهل کرمان است و دنبال دختری می‌گردد که همشهری‌اش باشد و روز بعد در ای‌میل‌اش پیغامی‌ از دختری به نام ساناز دریافت کرده بود که نوشته بود می‌خواهد با او از طریق اینترنت در ارتباط باشد و از آن روزبه‌بعد چت‌های طولانی آغاز شده بود.

دختر جوان یک بار چندین عکس از خودش را برای او فرستاد و او هم تعدادی از عکس‌هایش را برای ساناز ارسال کرد.

با اینکه کمتر از 2 هفته بود که پسرجوان درگیر این عشق شده بود اما احساس می‌کرد عشقشان 100 ساله شده است. بدجوری مهر این دختر که او را تنها از طریق عکسش می‌شناخت، به دلش افتاده بود. هر بار که با هم چت می‌کردند احساس می‌کرد چقدر به هم شبیه هستند.

چند بار موقع چت کردن از دختر جوان خواسته بود حضوری با هم قرار ملاقات بگذارند و با هم حرف بزنند اما ساناز انگار علاقه‌ای به این ملاقات نداشت.

از او خواسته بود تا تلفنی با هم حرف بزنند اما باز هم دختر جوان قبول نکرده بود و تنها به ارتباط از طریق اینترنت رضایت داده بود و همین موضوع او را به شک انداخته بود.

دلیل طفره رفتن‌ها را هنگام چت کردن از ساناز پرسیده بود اما او تنها نوشته بود «اعتماد»؛ بگذار زمان بگذرد.

او هم پذیرفته بود و تازه خیلی هم خوشش آمده بود از اینکه دختر مورد علاقه‌اش از آن دخترهایی نبود که خیلی زود به همه آدم‌ها اعتماد می‌کنند.

روزها به سرعت می‌گذشتند و او تنها دلش را خوش کرده بود به یک چت اینترنتی و چند تا عکسی که از ساناز داشت اما کم‌کم داشت حوصله‌اش سر می‌رفت.

دلش می‌خواست لااقل صدای او را بشنود و با او حرف بزند. با اینکه عشقش کامپیوتر بود اما حالا از این تماس‌های اینترنتی حالش به هم می‌خورد.

تصمیم گرفت اگر ساناز حاضر به ملاقات یا حتی تلفن‌زدن نشد، این ارتباط بی‌فایده را قطع کند. این را هنگام چت برای او نوشت..

تهدید کار خودش را کرد؛ ساناز جواب داد که به او و عشقش اعتماد پیدا کرده است اما اصرار داشت که هنوز هم برای ملاقات حضوری زود است.

در این تماس دختر جوان درخواست عجیبی را مطرح کرد؛ او عکس‌های خصوصی‌اش را می‌خواست. برای او این مسئله غیرقابل باور بود.

دختری که حتی حاضر به ملاقات حضوری نمی‌شد، حالا چنین درخواستی را مطرح کرده بود.

اولش قبول نکرد اما وقتی ساناز گفت که اگر عکس‌ها را برایش از طریق اینترنت نفرستد یعنی اینکه به او اعتماد ندارد و ارتباطش را قطع می‌کند، تسلیم شد و عکس‌های خودش را فرستاد.

ساناز همان شب بعد از دریافت عکس‌های خصوصی، شماره تلفن و آدرس او را هم گرفته بود و به او گفته بود که از فردا سر ساعت 5 تلفنی با او صحبت می‌کند.

از نیم ساعت قبل از زمان قرار نشسته بود کنار تلفن تا ساناز زنگ بزند. هر بار با شنیدن صدای زنگ تلفن از جا می‌پرید و با سرعت گوشی را برمی‌داشت.

اعصابش به هم ریخته بود. انگار عمه و خاله همه تلفن‌هایشان را گذاشته بودند درست برای همین وقت؛ وقتی که او منتظر تماس ساناز بود.

بالاخره سر ساعت 5 زنگ تلفن به صدا درآمد. گوشی را برداشت. صدایی دخترانه به گوشش رسید.

- سلام، من ساناز هستم.

نفهمید که چطوری جواب داد «من هم مجیدم». انگار نفسش بند آمده بود و نمی‌توانست درست حرف بزند.

«شما می‌خواستید با من دوست بشوید؟»؛ این را صدای دخترانه پرسیده بود و او هم پاسخ داده بود «اگر شما مایل باشید».

صدای خنده در گوشی پیچیده بود و یکباره لحن صدا عوض شده بود؛ حالا انگار صدا مردانه شده بود. گیج شده بود...

ـ آق مجید، بدجوری رودست خوردی؛ یعنی اشتباه گرفتی داداش؛ سانازی در کار نبوده و نیست؛ همه‌ش فیلم بود، تئاتر بود، رنگت کرده بودم. حالا هم که جنابعالی استحضار دارید یه سی‌دی از عکس‌های خصوصی‌تون دست منه.

با شنیدن کلمه عکس‌های خصوصی جا خورد. بیچاره شده بود؛ عکس‌هایش افتاده بود دست این مرد جوان که خودش را در اینترنت زن جا زده بود.

ـ این سی‌دی 20 میلیون تومان می‌ارزه؛ اگه این پول رو فراهم کردی و دادی که خب، وگرنه این فیلم را می‌فرستم برای تمام همسایه‌هاتون تا ببینن آقا مجید چه آدمیه. اون‌وقت می‌دونی چه می‌شه؟

یخ زده بود. باورش نمی‌شد.

یعنی به همین راحتی فریب خورده بود؟ یعنی عکس‌ها همه‌اش دروغ بود؟ بعدازظهر سر ساعتی که هر روز با ساناز چت می‌کرد، به اینترنت وصل شد و آن موقع بود که فهمید مرد جوان با معرفی خودش به عنوان یک دختر، بدجوری به او رودست زده است و حالا هم با داشتن فیلم خصوصی او و آدرس و شماره تلفنش می‌خواهد از او اخاذی کند.

نیم ساعت از چت نگذشته بود که زنگ تلفن به صدا درآمد.. مادر گوشی را برداشت. از اتاقش صدای مادر را می‌شنید که با کسی احوالپرسی می‌کرد. بعد از چند لحظه مادر صدا زد:«مجید آقا، دوست‌ات است؛ آقاجواد. گوشی را جواب بده».

تعجب کرد؛ او دوستی به اسم جواد نداشت. با عجله خودش را به تلفن رساند و گوشی را برداشت.

ـ سلام آقا مجید ساده‌لوح. من همان ساناز خانم اینترنتی هستم یا بهتره بگم آقا‌جواد واقعی.

ببین داداش، من روده‌درازی نمی‌کنم، می‌رم سر اصل مطلب. قبلا هم به‌ات گفتم 20 میلیون می‌خوام وگرنه فیلم‌رو پخش می‌کنم. حالا خود دانی.

پای پلیس و این‌جور چیزها هم اگه وسط بیاد، فیلم پست می‌شه برای در و همسایه و خانم والده...

قبل از آنکه او بتواند حرفی بزند، تماس‌گیرنده ناشناس تلفن را قطع کرد. انگار یک سطل آب یخ روی سرش ریخته باشند، سرجایش خشکش زد.

داشت دیوانه می‌شد. این چه اشتباهی بود که مرتکب شده بود؟ یک‌عالمه از عکس‌های خصوصی‌اش را برای یک ناشناس فرستاده بود و حالا این‌طوری توی دام افتاده بود.

آن شب تا صبح خوابش نبرد. مگر فکر و خیال می‌گذاشت خواب به چشم‌هایش بیاید؟ اگر مرد جوان واقعا به تهدیدهایش عمل می‌کرد، دیگر برای او و خانواده‌اش آبرویی نمی‌ماند.

مادر از غصه این بی‌آبرویی حتما دق می‌کرد. مرتب با خودش کلنجار می‌رفت؛ 20هزار تومان را هم به زور می‌توانست جمع کند، چه برسد به 20 میلیون تومان!

بالاخره تصمیمش را گرفت؛ صبح اول وقت به اداره آگاهی رفسنجان رفت و موضوع را با افسران پلیس درمیان گذاشت.

گفت که پشیمان است و اشتباهی مرتکب شده که اگر فاش شود آبروی خودش و خانواده‌اش می‌رود و برای حل آن کمک خواست.

با گزارش این ماجرا، کارآگاهان به سرعت تحقیقات خود را ‌آغاز کردند اما جوان ناشناس نقشه ماهرانه‌ای را طراحی کرده بود و هیچ اثری از خود برجای نگذاشته بود.

حتی آخرین تماس او هم از یک تلفن عمومی‌ بود. در این مرحله کارآگاهان در بررسی‌های تخصصی خود به این نتیجه رسیدند که تنها راه دستگیری جوان اخاذ، کشاندن وی به محل قرار است.

به این ترتیب کارآگاهان از مجید خواستند وانمود کند قصد پرداخت مبلغ درخواستی را دارد و به این ترتیب او را به محل قرار بکشاند تا ماموران، جوان اخاذ را دستگیر کنند.

طبق نقشه کارآگاهان، مجید در تماس بعدی مرد جوان موافقت کرد نیمی ‌از مبلغ درخواستی‌اش را بدهد و مرد جوان هم که فکر نمی‌کرد او موضوع را به پلیس اطلاع داده باشد، محلی را برای تحویل گرفتن پول‌ها تعیین کرد.

در ساعت تعیین شده وقتی مجید با کیسه‌ای که به‌جای پول درون آن کاغذ باطله بود سر قرار رفت، ماموران، منطقه را به صورت نامحسوس تحت‌پوشش قرار دادند تا در صورت نزدیک شدن جوان حیله‌گر او را به دام بیندازند.

به این ترتیب وقتی که مرد جوان در ساعت تعیین‌شده سر قرار آمد، ماموران وی را در محاصره گرفته و دستگیر کردند.

وقتی ماموران قدم به خانه مرد جوان گذاشته و با مجوز قضائی به بازرسی کامپیوتر وی پرداختند، دریافتند که وی با افراد دیگری حتی در خارج از کشور نیز در ارتباط بوده است و از آنها عکس‌های سیاه خصوصی‌شان را گرفته و احتمالا قصد داشته از آنها نیز اخاذی کند.

به این ترتیب مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفت و در این بازجویی‌ها بود که وی پرده از نقشه سیاه خود برای اخاذی برداشت.

وی در توضیح ماجرا گفت در سایت‌های اینترنتی دوست‌یابی، خودم را به عنوان یک دختر جا می‌زدم و با مردان ساده‌لوحی که قصد داشتند از این طریق دوست پیدا کنند، ارتباط اینترنتی برقرار می‌کردم.

عکس‌هایی از چند دختر جوان که با آنها در ارتباط بودم، در اختیار داشتم که آنها را برای طعمه‌هایم می‌فرستادم تا آنها به من اعتماد کنند.

بعد از مدتی چت اینترنتی، از طعمه‌های ساده‌لوحم می‌خواستم که چند عکس سیاه خصوصی از خودشان برایم بفرستند و وقتی که آنها به حرفم گوش می‌دادند، در دام اخاذی‌های من گرفتار می‌شدند.

بعد از آنکه این عکس‌ها به دستم می‌رسید، با شماره تلفنی که خودشان به من داده بودند با آنها تماس می‌گرفتم و تهدید می‌کردم در صورتی که مبلغ درخواستی‌ام را ندهند، عکس‌هایشان را در اینترنت منتشر کرده و در محله‌شان هم توزیع می‌کنم.

در این شرایط آنهایی که عکس‌های واقعی خودشان را فرستاده بودند مجبور به پذیرفتن درخواست‌ام می‌شدند و از آنها اخاذی می‌کردم. با این اعترافات پرونده یک کلاهبرداری جدید اینترنتی نیز بسته شد.

"ساعت چنده؟!"

"ساعت چنده؟!"

مرد جوان: ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده؟؟

پیرمرد: معلومه که نه.

- چرا آقا...مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین؟؟

- یه چیزایی کم میشه...و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه.

- ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری؟؟

- ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر می کنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی نه؟؟

- خوب...آره امکان داره.

- امکانش هم هست که ما دو سه بار یا بیش تر باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی.

- خوب...آره این هم امکان داره.

- یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور و ورا رد می شدم گفتم یه سری به شما بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم و بعد این تعارف و ادبی که من به جا آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و در اون زمانه که میگی به به چه چایی خوش طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده.

- آره ممکنه.

- بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد.

- لبخندی بر لب مرد جوان نشست.

- در این زمان هست که تو هی می خوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش می خوای باهات قرار بذاره و یا این که با هم برین سینما.

- مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد.

- دختر من هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای و پس از ملاقات های مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست می کنی که باهات ازدواج کنه.

- مرد جوان دوباره لبخند زد.

- یه روزی هر دوتاتون میایین پیش من و به عشقتون اعتراف می کنین و از من واسه عروسیتون اجازه می خواین

- اوه بله...حتما و تبسمی بر لبانش نشست.

- پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت: من هیچ وقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مثل تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره ازدواج کنه...می فهمی؟ و با عصبانیت دور شد

ماجرای زن گرفتن کره خر

ماجرای زن گرفتن کره خر

کـــره ای گــفــت بـــه بابای خرش// پــــدر از هـــمـــه جــا بـی خبرش
وقـــت آن اســــت بــــرای پســرت// ایـــــن الاغ نـــــــرّه ی کــــره خــرت
مــاده ای خـــوشگـل و زیـبا گیری// تـــو کــه هر روز به صحرا میری

وقـــت آن اســت کـه زن دار شـوم// ورنـــه از بـــی زنـــی بــیمار شوم
پـــدرش گــفــت کــه ای کـره خَرَم// ای عــزیـــز دل بـــابــــا ، پــســرم
تـــو کـــه در چــنــتــه نداری آهی// نـــه طــویـــلــه ، نه جُلی نه کاهی

تـــو کـــه جــز خـوردن مال پدرت// پـــــــدر نـــــــرهّ خـــــر دربــــدرت
هـــیـــچ کـــار دگــری نیست تورا// یک جو از عقل به سر نیست تورا
به چه جرأت تو زمـن زن طـلــبی// بـــاورم نـیــست کـــه ایـنقدر جَلبَی

بـــایـــد اول تـــو بــگـیـری کاری// بــهـــر مــــردم بــبـــری تــو باری
بعـد از آن یک دو تا پالان بخـری// بـهــر آن کُــرّه خـــوشگـــل بـبـری
یک طــویــلـه بکنی رهن و اجار// تــا کــه راضــی شــود از تو آن یار

بـعــد بـایــد بـخری رخت عروس// بـهـر آن مـاده خــر خـوب و ملوس
جُـــلـی از جــنـــس کــتـــان اعلا// روی جُـــل نـقــش و نـگـاری زیـبـا
بــعـــد بـــایـــد بـــکـــنی گلکاری// بــهــر مــاشـیـن عروس یـک گاری

وقــتی ایـــنـهــا بـــشـــود آمــاده// بــعـــد از ایـــن زنـــدگــیـــّت آغـازه
می بــری مـــاده خــرت را حج له // بــا تـــأنــی نَـکــه بـــا ایـــن عـجـله
بــشـنــو ایــن پــنــد زبابای خرت// پــــــدر بـــــا ادب و بــــا هــــنـــرت

تــا کـــه اســبــاب مــهــیــا نشود// موسم عــقــد تــو بــر پا نشود
پــس از امــروز بــرو بر سرِ کار// تــا نـــهـــنـــد آدمـــیـــان پــشتت بار

10 تصور غلط آقایان از خانم ها

10 تصور غلط آقایان از خانم ها

آیا شما بشدت تلاش میکنید تا در مقابل همسرتان فردی تاثیرگذار جلوه کنید. در ذهن خود میپندارید کارهایی را که انــــجام میدهید او دوست دارد و حرف هایی را که میزنید، از شنیدنش لذت می برد اما در واقع هیچ یک از تلاشهای شما اثر بخش نیست.

این حرف ها به گوشتان آشنا است؟!

بیـشـتر مـردهـا خـواسـتـار انـــجام رفتاری در مقابل زن ها هستند که آنها را هر چه بیشتر به اهدافشان نزدیک کنـد. گـریه میکنند و بارها و بارها به عشق خود اعتراف میـکنند تنـها بــه این دلیل که بتوانند امتیاز بیشتری را از خانم ها کسب کنند. اما اگر اندکی بر روی این مطلب دقیق تر شوید متوجه خواهید شد که این رفتار به ظاهر خانم پسند در نهایت منجر به ایجاد دلسردی و آزردگی خاطر در خانم ها میشود.

لیست زیر به 10 نمونه از این رفتارها اشاره دارد. شاید در نگاه اول خانم ها نسبت به چنین رفتاری علاقه نشان دهند اما استعمال بیش از اندازه باعث به وجود آمدن دلخوری بین طرفین میشود. بنابراین اجازه ندهید که رابطه شما به دلیل تصورات غلط دستخوش فرازونشیب شود. با توجه به موارد زیر شما درک صحیحی از رفتاری که باید و مهمتر از آن کارهایی که نباید انجام دهید پیدا می کنید. با به کارگیری تکنیک های یاد شده میتوانید به راحتی بانوی رویاهایتان را پیدا کنید و او را تا ابد در کنار خود نگاه دارید.

1- بیش از اندازه با او تماس تلفنی برقرار می کنید

دلایل نادرستی این عمل: اگر میخواهید ارزش خود را نگه دارید از برقراری تماس های پی در پی تلفنی به شدت پرهیز کنید. این امر نه تنها از شما فردی محتاج و وابسته می سازد بلکه صرفا باعث ایجاد رنجش در فرد مقابل است. اگر همیشه شما در آنسوی خط های تلفن باشید، وجه فریبنده خود را در نظر او از دست خواهید داد.

در مقابل چه کاری انجام دهید: هر 2 یا 3 مرتبه ای که شما با او تماس میگیرید او موظف است حداقل یک بار با شما تماس حاصل کند. به دلیل قوانین باستانی جهان در معاشقه، مردها ملزم به برقراری تماس های بیشتری هستند. اما به هر حال تماس تلفنی باید از جانب هر دو طرف اتجام پذیرد. سعی کنید در طی ساعات کاری و روزهای تعطیل تماسی برقرار نکنید.

2- گریه و زاری راه می اندازید

دلایل نادرستی این عمل: ممکن است بارها و بارها با این مسئله روبرو شده باشید که خانم همیشه در آرزوی داشتن همسری حساس و احساساتی هستند به همین دلیل هربار که با او روبرو میشوید سعی میکنید قطره های اشک از چشمانتان جاری شود. این کار اشتباه محض است. گریستن از شما یک فرد نیازمند و بی ثبات می سازد. او به یک فرد قدرتمند احتیاج دارد که توان محافظت و پشتیبانی از او را داشته باشد. گریه کردن باعث می شود تا تصویر مردانه شما از ذهن وی پاک گردد. به رفتارهای ملال آور خود ادامه ندهید. بزرگ ترین اشتباه گریستن در انظار عمومی صرف شاد کردن اوست. این کار فقط و فقط باعث بروز شرمساری در نهان او می گردد.

در مقابل چه کاری انجام دهید: شما تنها در صورتی اجازه گریه کردن دارید که حقیقتا اتفاق غم انگیزی روی داده باشد و اشک هایی که از چشمانتان سرازیر میشود واقعی باشد. به خاطر داشته باشید که تنها برآوردن نیازهای آنهاست که اهمیت دارد و نه اشک های شما.

3- در احترام گذاشتن و اهمیت دادن به او زیاده روی می کنید

هیچ گاه در انظار عمومی او را آزرده خاطر نسازید. در میان جمع مردم با او معاشقه نکنید و بوس و کنار راه نیندازید. در این حالت نه تنها خود او ممکن است تصمیم به جدایی از شما را بگیرد بلکه دوستان و خانواده نیز او را برای انجام هرچه سریعتر این کار تحت فشار قرار خواهند داد.

در مقابل چه کاری انجام دهید: تعدادی از خانم ها حد معینی از ارتباط را طلب میکنند. شما می بایست این مسیر را با حواس جمعی کامل طی کنید. ابتدا او را آزمایش کنید اگر از خود تمایل نشان داد میتوانید به معاشقه خود با او ادامه دهید.

4- با استفاده از الفاظ بچه گانه می خواهید خود را جذاب تر نشان دهید

دلایل نادرستی این عمل: این کار احمقانه، انزجار آور، مشمئز کننده و تهوع آور است. آیا باز هم توضیح بیشتری می خواهید؟! الفاظ بچه گانه مخصوص بچه ها است بنابراین هیچ گاه از آنها استفاده نکنید.

در مقابل چه کاری انجام دهید: از حیوان خانگی خود برای او صحبت کنید و برای او لطیفه های با مزه تعریف کنید. البته در این کار نیز نباید زیاده روی به خرج دهید. اما اگر او با الفاظ بچه گانه با شما صحبت کرد و در این کار از خود علاقه بسیاری نشان داد شما نیز می توانید این کار را یک بار برای همیشه انجام دهید.

5- همیشه موافق نظر او عمل می کنید

دلایل نادرستی این عمل: خیلی خوب است که به او اجازه دهید تا سالی یکبار برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش را تماشا کند، اما اگر بخواهید فیلمی را برای بار بیستم نگاه کنید، در این حالت شما قطعا دارای مشکل هستید. تا حدی خود را خوش مشرب نشان دهید و به او نیز حق انتخاب دهید اما لازم نیست دل و جرات خود را برای همیشه کنار بگذارید. هیچ گاه برای انجام کارهای شخصی از او درخواست اجازه نکنید. این طرز برخورد تنها در رابطه مادر و فرزندی به چشم می خورد و مطمئنا او خواستار بروز یک چنین رفتاری در شما نیست.

در مقابل چه کاری انجام دهید: اعتماد بنفس داشته باشید و به او نشان دهید که از قدرت تصمیم کیری برخوردار هستید. هرزگاهی فیلم مورد علاقه خود را انتخاب کنید، او را به رستوران دلخواه خود ببرید و برنامه تلویزیونی مورد نظرتان را تماشا کنید. این اصول قوانین کلی سازش میان دو نفر هستند، بعضی مواقع او تصمیم میگیرد و گاهی شما.

6- با خانواده و دوستانش بیش از اندازه صمیمی می شوید

دلایل نادرستی این عمل: اگر با خانواده و یا دوستان او ملاقات میکنید لازم نیست در برخورد خود زیاده روی کنید. او نیازمند کسب اطمینان خاطر از جانب شماست و انتظار دارد که تمام مسائل بین خودتان دو نفر و بدون دخالت هیچ کس از جمله خانواده و یا دوستان حل گردد.

در مقابل جه کاری انجام دهید: صمیمی شدن ارتباط شما با خانواده و دوستان او مستلزم گذر زمان است. با آنها برخوردی دوستانه داشته باشید اما هیچ گاه تا این حد پیش نروید که در همان ماه اول بخواهید مراسم جشن تولد برادرش را برنامه ریزی کنید.

7- برای وضع ظاهری خود اهمیت ویژه ای قائل هستید

دلایل نادرستی این عمل: صرف مدت زمان طولانی جلوی آینه توسط آقایان به مزاج خانم ها سازگار نیست. نکته این جاست که اگر بیش از اندازه خود را بیارایید چهره مردانه شما از بین می رود و جاذبه جنسی پنهان خود را از دست خواهید داد. باور کنید یک مرد ساده کشش جنسی بیشتری نسبت به یک دلقک دارد.

در مقابل چه کاری انجام دهید: مطمئن شوید که مرتب و تمیز هستید و از ادکلن های خوش بو استفاده کنید اما بهتر است آرایش و مانیکور را کنار بگذارید تا جاذبه شما در نظر خانم ها افزایش یابد.

8- شما نابهنگام و یا مکررا به عشق خود اعتراف می کنید

دلایل نادرستی این عمل: من مطمئن هستم که شما فکر می کنید تنها راه نفوذ به درون قلب خانم ها گفتن: "دوستت دارم" است. اما شما سخت در اشتباه هستید. نه تنها گفتن پی در پی "دوستت دارم" آنها را خوشحال نکرده، بلکه باعث رنجش درون آنها نیز می شود و شما ریسک دریافت نکردن پاسخ مشابه را نیز به جان می خرید.

در مقابل چه کاری انجام دهید: هر چیز مکان و زمان خاص خود را می طلبد. تنها به این دلیل که می خواهید در او اثر بگذارید "دوستت دارم" را بر زبان نیاورید. تنها در صورتی از این جمله استفاده کنید که او را از صمیم قلب و عاشقانه دوست بدارید. آن گاه تکرار آن چند مرتبه در طول هفته بلامانع است.

9- عاشق رقص و آواز هستید

دلایل نادرستی این عمل: آیا تا کنون جمله هایی نظیر : "من دوست دارم باهات برقصم" و یا "می خوام امشب با هم برقصیم" را بر زبان آورده اید؟ شاید او اصلا به شما توجه نکند و موضوع را جدی نگیرد و یا این تصور غلط در او ایجاد شود که شما دوست ندارید برای او نوشیدنی بخرید و یا حتی با او صحبت کنید. اگر تمام این دلایل برای متقاعد کردن شما کافی نیست پس یک چنین شرایطی را در نظر بگیرید: کسی که زیاد برقصد، تعرق کرده و تا انتهای شب بوی بدی خواهد گرفت.

در مقابل چه کاری باید انجام داد: خود را بیش از اندازه مشتاق نشان ندهید. شاید گاهی اوقات از شما بخواهد که با او برقصید اما همیشه لازم نیست که شما پیشنهادش را بدهید. مواقعی را که دوست دارد با شما برقصد حدس بزنید و در نیمی از موارد دست او را گرفته و به رقص دعوت کنید.

10- پرحرفی می کنید

دلایل نادرستی این عمل: آیا شما حراف خوبی هستید؟ لازم است زمانی را در کنار او به سکوت اختصاص دهید. پر گویی های بی پایان شما دیر یا زود باعث رنجش خاطر او می شود. پس تا بیش از این او را ناراحت نکرده اید از این کار دست بکشید.

در مقابل چه کاری انجام دهید: خانم ها از صحبت و مشورت پیرامون مسائل مختلف لذت می برند اما همواره 2 مطلب را به خاطر بسپارید: به او هم فرصت صحبت کردن بدهید و در طول مکالمه سوالاتی مطرح کنید که او از جواب دادن به آنها لذت برد.

مراقب رفتارتان باشید

اگر میخواهید یک مرد ایده آل باشید ذهن خود را از کلیشه ها پاک کنید و نصایح ما را به کار بندید. شاید شما از آغاز تولد آموخته اید که خانمها دوست دارند صدای آواز خواندن همسرانشان را بشنوند اما در جهان امروزی این مطلب تا چه حد صحت دارد؟!

کلید حل تمام مشکلات میانه روی و حفظ تعادل است. لازم نیست به طور کامل از رفتارهای ذکر شده دست بکشید فقط کافی است حد تعادل را رعایت کنید. اگر کلیه رفتارهایتان را کنترل کنید میتوانید پیش روی همگان از وجود یکدیگر لذت ببرید.

مدلهای مختلف دختر

مدلهای مختلف دختر

1.مدل جنتلمن( از نوع woman): خدا رو شکر بین این همه مدلای عجیب و غریب یه عده از دخترا (که واقعا معدودن) هم هستن که علاوه بر اینکه مد روز وتحصیل کرده هستن خودشونو گم نکردن و فارق ازسرگرمیهای الکی تو زندگی دنبال پیشرفتن.

2.مدل نازنازی:این مدل کارو زندگیشون با دوستا بیرون رفتن و تلفن و چته و تا 50 سالگی تو اتاقشون عروسک نگه میدارن فعالیتهاشونم شامل

خریدن هر چیز مد روزو به باد دادن پولای باباجون هست.

3.مدل اجتماعی:این عده بیشتر شامل دخترای فمینیستیه که عاشق شرکت تو فعالیتهای اجتماعین

ولی وسط همون کارها هم تا یکم کار جدی بشه دادشون در میاد که بابا ما خانومیم این قدر کار سخت بهمون ندین!

4.مدل مرد ذلیل:این مدل که در حال انقراضن عاشق شوهر کردن و بشور بسابن

(به علت کمیاب بودن این مدل نتونستم اطلاعات بیشتری در موردشون پیداکنم).

5.مدل مامانم اینا:این مدل دخترای محبوب مادراشونن و همه کاراشونو با نظر مادرشون انجام میدن خیلیاشونو میشه تو گروه خرخونا که تو پایین توضیح دادم هم پیدا کرد..

6.مدل ضد پسر:این مدل یه جورایی همکارمنن همه فکر و ذکرشون اینه که یه پسرو ضایع کنن و تا یک سال این اتفاق خجسته رو وسه دوست و آشنا تعریف کنن

7.مدل خرخون:این مدل تو زندگی فقط یه کار بلدن اونم درس خوندنه تو بحرشونم که بری میبینی از دیپلم خیاطی بگیر تا گواهینامه زیر دریایی رو گرفتن .ولی پای عمل که برسن هیچی بلد نیسن

8.مدل روشنفکر:این مدل خودشونو عقل کل میدونن و عشق شرکت تو کلاسهای مختلفن از یوگا بگیر تامدیتیشن و ...

9.مدل سرگردون:خانومای عزیزی که این مطلبو خوندین و جزو هیچکدوم نبودین/شما شامل ترکیب هچل هفتی از مدلای بالا هستین که به مدل سرگردون معروفه!

پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت

پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت

زمان بر مغز و پوست کهنگی می‌تازد امروز

چه کم داریم من و تو از درخت و سنگ بی مغز زمین ای دوست

بنگر، بنگر زمین هم پوست می‌اندازد امروز

پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت

زمستان هرچه بود تاریک و طولانی

دل ما هرچه شد سرد و زمستانی

زمین اما به دور از کیــــنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

زمین اما به دور از کیــــنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

به شادباش شمیم بارش نم‌نم

به فال نیک دیــدار گل مریم

بیا تا یک نفس شکرانه امروز

به داد دل فراموشی دهیم با هم

به داد دل فراموشی دهیم با هم

بزن ای طبل باران

برقص ای بید مجنون

رسیده پچ‌پچ گل

به گوش خاک محزون

بیارید سفره عید

بچینید قاصدکها

هزاران سین تازه

به جای سوگ و سرما

زمستان هرچه بود تاریک و طولانی

دل ما هرچه شد، سرد و زمستانی

زمین اما به دور از کیـنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

زمین اما به دور از کیـنه بهمن

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

نشسته با گل و خورشید به مهمانی

تماشا کن که در آیینه نوروز

نمی‌بینی غبار قصه دیروز

مبادا بر چلیپای شب سرما

مسیحایی چنین بخشنده و دلسوز

مسیحایی چنین بخشنده و دلسوز

بزن ای طبل باران

برقص ای بید مجنون

رسیده پچ‌پچ گل

به گوش خاک محزون

به گوش خاک محزون

بیارید سفره عید

بچینـد قاصدکها

هزاران سین تازه

به جای سوگ و سرما

به جای سوگ و سرما

سلام سایه سالار سرو ناز

سرود سار و سحر سور عشق‌ورزی

سپیده سیل سوسن در سحرگاهان

سمن‌گون ساعت سرشار سرسبزی

سمن‌گون ساعت سرشار سرسبزی

بزن ای طبل باران

برقص ای بید مجنون

رسیده پچ‌پچ گل

به گوش خاک محزون

به گوش خاک محزون

بیارید سفره عید

بچینید قاصدکها

هزاران سین تازه

به جای سوگ و سرما

مضرات اولین عشق

مضرات اولین عشق

 

در قسمت قبل گفتیم که امروزه نحوه انتخاب همسر مخصوصاً در شهرهای بزرگ به تدریج در حال تغییر است و با مرور زمان نقش خانواده‌ها در انتخاب همسر برای فرزندانشان کاهش میابد. بعضی از پسرها می‌گویند ترجیح می‌دهند با چند دختر، دوست شوند تا با شناخت هر کدام از آنها یکی را برای ازدواج انتخاب کنند. بعضی از دخترها هم همین ادعا را دارند. بعضی از دخترها و پسرها هم وقتی چنین رفاقت‌هایی برقرار می‌کنند برای توجیه کارشان مدعی می‌شوند قصد ازدواج دارند و دنبال شخص مناسب و دلخواه شان برای وصلت هستند.

برای بررسی و ارزیابی منافع و مضرات روحی و روانی و اجتماعی دوستی دخترها و پسرها با هم، بهتر است یک‌بار فرایند این دوستی‌ها را بررسی کنیم. البته ما در اینجا به جنبه‌های شرعی و حلال و حرام این موضع نمی‌پردازیم و فقط از ابعاد فردی و روحی چنین رفاقت‌هایی را تحلیل خواهیم کرد. البته فراموش نکنید که تعداد زیادی از دخترها و پسرها.  هرگز چنین ارتباطات و دوستی‌هایی را تجربه نمی‌کنند.

برقراری اولین ارتباط با جنس مخالف، به نحوی که براساس عرف جامعه به این ارتباط ، داشتن «دوست دختر» یا «دوست پسر» گفته شود ، سن و سال مشخص ندارد. چون برقراری این ارتباط یک فرایند فیزیولوژیک مثل بلوغ نیست که بتوان گفت حدوداً در چه سنی اتفاق می‌افتد. آنچه در این مورد می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد نوع تربیت خانوادگی، میزان پایبندی به اصول اخلاقی و مذهبی، محدوده نظارت خانواده‌ها بر فرزندان، مقدار تحریک شدن غریزه جنسی، رفتار و اعمال دوستان و اطرافیان، تعداد برخوردهای روزانه‌ با جنس مخالف آماده برای برقراری ارتباط و شرایط اجتماع و نوع نگاه جامعه به این موضوع است.

در اغلب موارد ، اولین ارتباط در هر سنی که شکل بگیرد به تدریج به یک ارتباط عاطفی و احساسی تبدیل می‌شود. البته در صورتی‌که این ارتباط برای هر دو طرف اولین تجربه باشد ، این وضع تشدید خواهد شد و طرفین، درگیر یک احساس عاطفی شدید می‌شوند که اصطلاحاً به آن «عاشق شدن» می‌گویند.

در بیشتر مواقع با برقراری اولین ارتباط هر دو نسبت به هم احساس دلبستگی بسیار زیادی پیدا می‌کنند ، طوری که برای یک مدت کوتاه هم نمی‌توانند دوری همدیگر را تحمل کنند. قلبشان برای هم می‌تپد و لحظه‌ای از یاد هم غافل نمی‌شوند و بالاخره خیلی زود تصمیم به ازدواج با هم می‌گیرند و تلاش می‌کنند به وصال هم برسند. اگر یک بزرگ‌تر به آنها بگوید که بسیاری از این عشق و عاشقی‌ها را دیده که آخر و عاقبت خوشی نداشته‌اند در جواب می‌گویند «عشق ما، با بقیه عشق‌ها فرق می‌کند» و مدعی می‌شوند که هیچ‌کس آنها را درک نمی‌کند.

غالباً در تجربه اولین عشق، مخصوصاً اگر دو طرف کم سن و سال باشند ، این ارتباط به کامجویی جنسی منتهی نمی‌شود به همین دلیل هر دو نفر مدعی هستند عشق‌شان پاک است و بر اساس هوا و هوس شکل نگرفته و اکثراً گمان می‌کنند خدا آنها را سر راه هم قرار  داده. اما از آنجا که غالباً این دو نفر در شرایطی تصمیم به ازدواج گرفته‌اند که هیچ‌کدام از طرفین و یا لااقل یکی از آنها- عمدتاً پسر- یا آمادگی ازدواج ندارند و یا به شدت وابسته به خانواده‌شان هستند و از آنجا که تقریباً در همه موارد خانواده‌ها با این تصمیم‌ و انتخاب فرزندشان مخالفت می‌کنند، تقریباً تمام این دوستی‌ها عاقبتی تلخ پیدا می‌کنند ، فقط در مواردی که دو طرف در سنین بالاتر چنین ارتباطی برقرار کنند طوری که نسبت به خانواده‌شان استقلال پیدا کرده باشند و یا در شرایط کاملاً استثنایی، خانواده هر دو نفر با انتخاب فرزندشان موافقت کرده و امکانات ازدواجشان را فراهم کنند، ممکن است این قضیه منجر به ازدواج شود.

 

 اما همانطور که گفتیم چنین اتفاقی کاملاً استثنایی است. بنابراین در اکثر موارد دختر و پسری که مدتی با هم دوست و عاشق همدیگر بوده‌اند باید تن به جدایی بدهند و این یعنی یک شکست عاطفی سنگین، که چنین اتفاقی یکی از تلخ‌ترین خاطرات افرادی است که آنرا تجربه کرده‌اند.

 

شکستی که عوارض آن تا مدت‌ها در زندگی فرد تأثیرگذار است. تقریباً همه کسانی‌که چنین ارتباطی داشته‌اند، از لحظه شکل گیری آن و مخصوصاً از موقعی که بین دو طرف دلبستگی به وجود می‌آید، دچار اُفت تحصیلی شده‌اند و موقعی که شکست می‌خورند این وضعیت اُفت تحصیلی تشدید می‌شود و گاهی فرد دچار افسردگی‌های شدید خواهد شد. معمولاً خاطره اولین تجربه عشقی و تلخی سرانجام آن، اگر نگوئیم تا پایان عمر، تا سال‌های زیاد همراه انسان می‌ماند.

اما... در بعضی موارد و گاهی به توصیه دوستان و اطرافیان و گاهی با تصمیم خود شخص، کسانی که در رسیدن به فرد مورد علاقه‌شان ناکام مانده‌اند، برای از بین بردن آن خاطره تلخ و جبران آن شکست، اقدام به برقراری یک ارتباط دیگر با شخص دیگر می‌کنند. یک «دوست دختر» یا «دوست پسر» دیگر!

آزمایش محبت دامادان توسط مادر زن

آزمایش محبت دامادان توسط مادر زن زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد. داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخرى رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. امّا داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم. همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و ی کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: "متشکرم از طرف پدر زنت"

می گویند زن، چراغ خانه است.

می گویند زن، چراغ خانه است.

 لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار”چهلچراغ” شده اند

و بعضی ها طرفدار”صرفه جویی در مصرف برق“!

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:

* دوست دختر:

چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند.)

تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد.

که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)

* معشوق:

لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)

* همسر موقت:

لامپ کم مصرف!

* همسر دائم:

همان چراغ خانه.

* همسر مطلقه:

لامپ سوخته!

* همسر ایده آل:

چراغ جادو!( هردو افسانه اند!)

شعر مرتبط:

با غول چراغ ، آرزویی بکنید

از او طلب فرشته خویی بکنید

یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید

“در مصرف برق صرفه جویی بکنید”؟!

* سوال کنکور ۸۸:

هدف وزارت نیرو از ایجاد خاموشی های اخیر چیست؟

۱. یادآوری ارزش های فراموش شده به مردان هوسباز!

۲. دریافت مالیات بر همسر!

۳. چند دقیقه سکوت نوری(!) به احترام بنیاد ارزشمند خانواده!

۴. آیا شما هم شنیده اید که لذت خانواده داشتن(!) در تاریکی چند برابر می شود؟

این ایمیلو تو سه بخش میفرستم قسمته اولشو الان بخونین بعدیشم تو د

این ایمیلو تو سه بخش میفرستم قسمته اولشو الان بخونین بعدیشم تو دو تا ایمیل بعدی

پیدا کردن دوست از نوع ایرانی قسمت اول طنز

-+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++-

متاسفانه یا خوشبختانه تو کشور عزیزمون چیزی که خیلی راحته و از بچه ی دو ساله تا آدم

پنجاه ساله میتونه داشته باشه دوست پسر و دوست دختره خوب الان چند روش پیدا کردن

دوست پسر رو برای دخترای عزیزمون میگم پاشید برید یه کاغذ و خودکار بیارید که همه رو

یادداشت کنید شاید روزی یکی از این روشها بدردتون بخوره

-+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++-

خوب نوع اولش، از طریق اینترنته که دوروش داره:

1: روش اول برای کسانی که وبلاگ ندارن و حال و حوصله ی وبلاگ درست کردن ندارن شما

باید برید تو سایت یاهو و اونجا یه آی دی درست کنید که تا رفتید تو روم همه بیان باهات سلام

و احوالپرسی کنن.خوب آی دی رو که درست کردید میرید تو یاهو مسنجر حالا دیگه انتخاب شهر

با خودته.دوس داری ترک باشه،لر باشه،کرد باشه،عرب باشه، این دیگه انتخابش با خودته. بعد

از اینکه شهر رو انتخاب کردی میری تو روم یه کم منتظر می مونی که بقیه متوجه حضورت تو

روم بشن خوب حالا همه فهمیدن که یه خانم مودب و با کمالات تو رومه. خوب حالا دیگه هرچی

جنس مخالف که تو رومه داره به شما پی ام میده توهم هرکدوم رو که دلت خواست انتخاب کن

چون انتخاب حق شماست. با طرف خیلی مودبانه سلام و احوالپرسی میکنی و بعد از اینکه حال

خودش و بابا و مامان و عمه و خاله و عمو و دایی و پدربزرگ و مادربزرگشو پرسیدی خودتو

رو معرفی میکنی. هرلحظه امکان داره یه سوال از شما پرسیده شود که سرنوشت زندگی شما را

عوض کند.بعد از چند دقیقه اون سوال خیلی مهم از شما پرسیده میشود. سوال اینه"شما بی اف

دارید"؟ و با گفتن کلمه "نه" هم خودتون و هم پسره یه نفس راحت میکشید.حالا دیگه شما

دوست پسر دارید خیلی راحت.فقط باید قدرت "نه" گفتن داشته باشید.اینجا ملاک پسره فقط اینه

که شما دوست پسر نداشته باشید دیگه مهم نیست که شما اخلاقتون مثل سگه، دیگه مهم نیست که

شما گربه صفت هستید، دیگه مهم نیست که شما از قوم و قبیله خون خوارها هستید،دیگه مهم

نیست که شما دماغتون تو افسایده. این روش رو انتخابکنید ضرری نداره چون شما اگه فقط

دوست پسر نداشته باشید دیگه مشکلتون حل میشه چیزای دیگه اصلا واسه پسرامون مهم نیست.

-+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++-

توجه: بازهم تاکید میکنم که در این روش باید قدرت "نه" گفتن داشته باشید و نکته ی مهم تر

اینه که در این روش شما باید خیلی مودب باشید.

-+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++-

2:روش دوم واسه کسایی که حال و حوصله ی وبلاگ درست کردن دارن.شما باید برید تو سایت

بلاگفا و اونجا به قسمت" ایجاد یک وبلاگ جدید برید"حالا شما باید یه وبلاگ جدید بسازید.اسم

وبلاگتون رو بذارید"تنهای تنها" اسم نویسنده ی وبلاگ رو بذارید "فلاکت"،"بدبختی" یا همون

"تنها"هم میتونه اسم خوبی باشه. خوب حالا باید بگردی دنبال یه قالب.انقد میگردی تا بالاخره یه

قالب مشکی پیدا میکنی. ویژگی قالبت باید این باشه اول اینکه یک قلب که از وسط نصف شده در

قسمت بالایی قالب باشه،گوشه ی چپ قالب باید عکس یک چشم باشه که داره ازش خون میاد،یه

آهنگ تو وبلاگتون باشه ضرر نمیکنید مثلا این خوبه"هرچی آرزوی خوبه مال تو" خوب نظرتون

چیه که یه کم برگ و برف و اشک و از این جور چیزا از سر و کول وبلاگتون بیاد پایین؟!تو قسمت

درباره ی وبلاگ اولین کاری که میکنید اینه که آی دی خودتونو بنویسید و بعد یه کم از تنهایی خودتون

مینویسید و بعدش یه بیت شعر از حمید مصدق مینویسید. خوب حالا دیگه وبلاگت حاضر شده الان دیگه

باید بری و هرچی کتاب شعر دارید تو خونه جمع کنی دور خودت. شما میتونید از کتابای حمید مصدق و

فرخزاد و فریدون مشیری و مهدی اخوان ثالث و مریم حیدرزاده و خلاصه هرکی که میشناسید استفاده

کنید. بعد از اینکه یه چندتا شعر و متن گذاشتید تو وبلاگتون یه روز صبح ساعت هشت صبح میری تو

یاهو مسنجر و آی دی تو باز میکنی یه دفعه میبینی که سی نفر اددت کردن خوب از این سی نفر یکیشون

میاد بهت پی ام میده و میگه اجازه هست چند لحظه تنهایی تون رو پر کنم تو هم میگی خواهش میکنم.

بعد از اینکه اسم و سن وسال همدیگه رو فهمیدید،پسره بهت میگه دوس دارم راجب اون چیزایی که تو

وبلاگت نوشتی باهم حرف بزنیم بعد پسره بهت میگه که براش درددل کنی و این درددل کردن چند حسن

داره. یکی اینکه دلت خالی میشه دوم اینکه مطمئن هستی که یه آدم داره به حرفاتون گوش میده و سوم

اینکه هیچ وقت چشتون تو چشم من نمیفته پس راحت و بدون هیچ خجالتی حرفاتون رو به من بگید.

توهم دوست داری درد دل کنی دیگه. همه رو از سیر تا پیاز براش میگی که آره من پسره رو دوست

داشتم و اون بهم خیانت کرد و بخاطر پسره رگمو زدم و خودمو دار زدم و خلاصه همه رو براش تعریف

میکنی که دل طرف کباب شه.همه چیز رو که براش تعریف کردی و دیگه حرفی واسه گفتن نموند پسره

بهت میگه که نظر ،تو راجب من چیه؟! شما هم میگید خوب من شما رو مثل برادر خودم دوست

دارم بعد پسره میگه حالا نمیشه مثل برادر نباشه مثل یه کس دیگه ایی باشه مثلا دوست پسر قبلی ت تو

هم یه کم فکر میکنی، میبینی نخیر میتونی یه جور دیگه هم دوستش داشته باشی بعد از اینکه این رو بهش

گفتی حالا دیگه نوبت اونه که از خودش برات بگه. خوب اون شروع میکنه که آره من تا پارسال یک دوست

دختر داشتم که خیلی همدیگه رو دوست داشتیم ولی اون تنهام گذاشت،اون سرطان داشت و واسه همیشه

منو تنها گذاشت.حالا شما باید ابراز تاسف بکنید و شرمنده ی طرف بشید که خاطرات گذشته رو یادش

آوردید. بعد از اینکه درددلهاتون تموم شد پسره بهت میگه که این شماره مبایلمه و این شماره ی

محل کارمه و این شماره ی خونمونه و این شماره ی مبایل بابامه و این شماره ی خونه ی یکی از دوستامه

و این شماره ی محل کار دوستمه و خلاصه بعد از اینکه همه ی شماره ها رو یادداشت کردی از همدیگه

خداحافظی میکنید و با خیال راحت کامپیوتر رو خاموش میکنی چون تو دیگه تنها نیستی. چون تو دیگه دوست پسر داری. حالا تو دوباره عاشق شدی!

-+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++-

توجه:دوستی با این روش ممکنه فقط چند ماه طول میکشه چون شما هیچ آشنایی نسبت بهم دیگه نداری