-
عاشق
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:23
1) پسرک عاشق دختر شده بود ، عاشق مهربونی هاش ، عاشق دوستت دارم هاش ، عاشق نامه هاش ، عاشق .... یه عشق پاک و خالصانه از طرف پسر...اما یه روز دخترک بهش میگه که برو ، دیگه نمی خوام باهام باشی...میدونی ....تمام اینا یه فیلم بود. من عاشق پسری بودم اما اون به من خیانت کرد و رفت ، منم برای اینکه تلافی کار اونو کنم با تو این...
-
قسم
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:23
به مهر تو ای ماه زیبا قسم به چهر تو ای مهر رخشا قسم به آن سینه ی همچو صبح بهار به آن زلف چون شام یلدا قسم به آن شکرین خنده ی نوشبار به آن دیدگان فریبا قسم به اشکی که از دیده ی عاشقی به دامن چکد ژاله آسا قسم به آهی که از سینه ای سوخته کشد شعله تا عرش اعلا قسم به آن دردمندی که نومیدوار فرو بسته چشم از مداوا قسم به گم...
-
نقل قولهای عاشقانه
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:22
.- عشق=زندگی، ترس=مرگ. هیچ حد وسطی برای آن وجود ندارد. •- عشق با دوست داشتن خودتان آغاز می شود. •- کار نباید اولین اولویت زندگی شما باشد. •- همیشه به ندای درونتان گوش دهید. به ندرت دروغ می گوید. •- زندگی شما و زندگی آنها که دوستشان دارید، اکنون اتفاق می افتد. زندگی شما مقدمه ی نمایشی برای زندگی بعدی که خواهید داشت...
-
گشت زمان
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:22
روی دامان تو مستانه سر ما، زیباست خواب پروانه به دوش گل ِزیبا، زیباست در گریبان تو اشکم چه پر از جلوه شده است شبنم آویخته بر دامن گلها، زیباست در قفس مردن مرغان شکیبا، زیباست بی خبر خلق از از این سوختن ما، بهتر. شعله ی شمع، به تاریکی شبها زیباست دست پرورده ی کس نیستم این عزّت من جلوه ی لاله ی روییده به صحرا، زیباست...
-
دوستت دارم1385
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:22
دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی (((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو...
-
فصل یازدهم
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:22
حالش رو نداشتم برم مدرسه ، خبری هم نبود میدونستم تا دو سه روز مدرسه سر کاری و تق ولقه.......دم یه تلفن عمومی و ایسادم و تلفن مدرسه رو گرفتم همونی گوشی رو برداشت که کارش داشتم آقای ضرغامی معاون مدرسه که اهل شهرستان رشت بود.خیلی باهم رفیق بودیم وشوخی میکردیم. هوای منو خیلی داشت عاشق صدای هایده بود و حاضر بود برای گرفتن...
-
عـــــــا شق :[عمومی]
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:21
امروز می خواهم جایی رابا قلمم به تصویر بکشم که شا ید کمتر کسی پا به آنجا گذاشته جایی که من نامش را بهشت گمشده گذاردم چشمانتان را ببندید و همرا ه با من نوشته های را تصور کنید : آه چه صبح دل انگیزی چه هوای خوب و خنکی و چه جای زیبایی جاده ای خاکی در دل کوهستانی که اطرافش پر است از درختان بلند و کوههای بر افراشته و استوار...
-
خدایا فقط تو هستی......... :[عمومی]
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:21
خدایا تو بگو من چطور فقط عاشق توباشم بگو چطور اسیر این دنیای مادی نشم از عشق تو دم میزنم ولی هزاران بار دور ازتو هستم عاشق تو خودش را درگیر دنیا نمی کنه عاشق تو فقط تورا می بینه وابسته به قراردادهای دنیایی نیست عاشق تو غمگین نیست از نارسایی های مادی ، تورا دارد و بس و سیراب سیراب ازهمه چیز اخه من کجا اینچنینم دوست...
-
عشق در ۱۰ جمله
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:21
عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود. عشق صداییست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند. عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود. عشق رنگیست از هزاران رنگ اما بی رنگ است. عشق نواییست پر شکوه اما جلالی ندارد. عشق شروعیست از تمام پایان ها اما بی پایان است. عشق نسیمیست از بهار...
-
من به یاد عطر بارون زده ی گلای پونه میکشیدم پای خستمو تو جاده...
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:20
صدای خش خش برگای خزونی توی گوشم ناله میکرد آسمون بغضشو تو پرده ی ابرای سیاهش پاره میکرد رعد و برق نگاه شهرو با صداش خواب زده میکرد زمین از این همه سنگینی باد به روی شونش گله میکرد همچنان پای پیاده فارغ از صدای خشم آسمونی بی خیال از ناله ها و گله های برگای زرد خزونی جاده های بی کسی رو گم میکردم آروم آروم تن غربت رو...
-
دل من عاشق شده طفلی گناهی نداره...
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:20
دل من عاشق شده طفلی گناهی نداره، چشای مست تو هی سر به سر من میذاره، من نگفتم که دلم چقدر هواخواه تو ِ ، عاشق چشما و اون قلب گنهکار تو ِ ، من نگفتم ولی با چشام که فریاد میزدم، با نگاه عاشقم اسمتو هی داد میزدم، حالا یاد خندههات به قلب من سنگ میزنه، صورت خندههامو با غصههات رنگ میزنه، حالا چشم تو دیگه دنبال چشمای...
-
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه...
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:20
من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر نرم یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا تا که یک روز تو رسیدی پا گذاشتی توی قلبم غصه های عاشقی رو تو ووجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد واسه داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تا نفس کشیدی انگار نفسم...
-
گفتم پشیمون، گفتی که هرگز...
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:19
از پشت شیشه، تصویر این شهر، دلگیره همیشه شهر غریب، دلهای غمگین، هوای بی تو، هوای سنگین خونه ی بی تو، مثل یه زندون، حیف من و تو، حیف عشقمون خونه ی بی تـــــــو مثل یه زندون حیف من و تو حیف عشقمون حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من عشق اگه بود، عشق تو بود، ای گل من حیف تو بود، حیف تو بود، ای قلب من ...آخر جاده عاشقی تنها...
-
خفقان
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:19
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجر ه ها من دچار خفقانم ،خفقان من به تنگ آمده ام ، از همه چیز بگذارید هواری بزنم آی با شما هستم این درها را باز کنید من به دنبال فضایی می گردم لب بامی سر کوهی دل صحرایی که در آنجا نفسی تازه کنم آه می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد من هوارم را سر خواهم داد چاره درد مرا...
-
کوچه
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 20:19
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنباله تو گشتم شوق دیداره تو لبریز شد از جام وجودم هستم آن عاشق دیوانه که بودم.. (((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))
-
گفتوگوی پیکان وپژو :
جمعه 31 شهریورماه سال 1385 11:43
پیکان : سلام همسایه خوب و مهربون پژوی ناز و قشنگ و همزبون آردی جون حالت چطوره بهتری نبینم یه وقتایی تک بپری ای که چارتا چرخ من فدای تو موتور غرازام برای تو دیدن تو آب و روغنه منه وقتی نیستس موتورم ریپ میزنه من که بنزین نمیخوام تو پیشمی تو که سوخت فردا وهمیشمی باکمو از بوق تو پر میکنم نون پمپ بنزینو آجر می کنم صدای...
-
چشمهای آشنا و پر آزار
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:51
این همه حسود بودم و نمی دانستم به نسیمی که ا زکنارت موذیانه میگذرد به چشمهای آشنا و پر آزار که بی حیا نگاهت میکنند به آفتابی که فقط تلاش گرم کردن تو را دارد حسادت میکنم من آنقدر عاشقم که به طبیعت بد بینم طبیعت پر از نفسهای آدمی ست که مرا وا می دارد حسادت کنم به تنهایی ام به جهان به خاطره ای دور از تو. (((عاشق کوچولو...
-
چه کنم؟
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:50
می دانم که همه ی حر فهایم تکراریست مثل کوبیدن بر دری بسته بی امید باز شدن اما چه کنم؟ دوباره رنگ نگاهم پریده است دو باره صدایم نفس نفس می زند کسی از کوچه دلم نمی گذرد کسی جوانیم را با خود می برد چیزی در قلبم فرو می ریزد چیزی در من تمام می شود مثل کودکی هایم که مرده اند و من دوباره تنها مسافر این جاده بی عبور خواهم شد...
-
برای تنها همدم تنهاییم
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:50
در کنارم نشست را دوست دارم با تــــو از عشق گفتَنَت را دوست دارم در کنار بغضِ تنهاییت لحظه رسیدنت را دوست دارم با تو بودن را دوست دارم لحظه سُرودنت را دوست دارم درکنارعشق و رسوایی خشم و کین و حسادتت را دوست دارم در شروع از تو گفــتن ها گفته های نه گفــــته ات را دوست دارم همچو موج آبی دریا رقص موج و ترانه ات را دوست...
-
چه شد آن روزها ؟
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:49
چه شد آن روزها که قلم عشق را در دستان خود می فشردم و می نوشتم از عشق و تو هم حرف دل مرا که ترسیمی در کاغذی سپید بود ، می خواندی و به نوای دلم گوش فرا می دادی چه شد آن روزها که دکلمه دوستت دارم را تنها برای عزیزترینم که تو بودی ، زمزمه می کردم چه شد آن روزها که شب ها ستارگان آسمانهای سیاه و تار را دسته دسته می چیدی و...
-
شکایت از آسمانها
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:48
هفت آسمان شهر دل دیگر تیره و تار است ، شهر دل دیگر شکسته حال است آسمانها پر از آه و ناله شده است ، دلها باز در جاده ها به انتظار مانده است سرزمین آروزها دیگر بی امید مانده است ، چرا باز همه جا سوت و کور شده است ؟ نه صدایی از سوی بیشه عشق به گوش می رسد ، نه آوای عشق سروده می شود ماتم و هیران در این گوشه و کنار یک مسافر...
-
بی وفا شده ای
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:47
دیگر به خاطر من سر به جاده ها نمی زنی ، از همه چیز و همه کس دل نمی بری ! دیگر احساس تنهایی مرا نوازش نمی کنی ، برایم اشک خوشحالی نمی ریزی ! گونه هایت را به خاطر نبود من در کنارت ، خیس خیس نمی کنی عزیزم آسمان دلت را ابری و چشمهایت را بارانی نمی کنی و اشک دیداری دوباره نمی ریزی انگار که بی وفا شده ای ، وجودی از سنگ و...
-
کارایی مغز را بالا می برد
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:46
اگر یادتان نمی آید که در مقدمه ی این مقاله چه نوشته بود، احتمالاً مغزتان خشک شده است. از آنجا که تقریباً %80 از بافت مغزی از آب تشکیل شده است، ضروری است که آب کافی به آن برسانید. آزمایشات بالینی نشان داده است که کمبود آب کارایی حافظه کوتاه مدت را پایین می آورد و به قدرت تمرکز آسیب می رساند. منطق پشت این مسئله کاملاً...
-
ازدواج و احساسات
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:46
امروز چه احساسی دارید؟هیجان زده، خوشحال، سرزنده بشاش، تنها، بی تفاوت، جذاب، بی فکر، آزرده، بی تاب،ناراحت، غمگین، مضطرب، کـنجکـاو، فـضـول و یـا مــصمم؟هـمانطور که می دانید ما می توانیم تنها در عرض یک روز به چنین احساساتی دست پیدا کنیم!!!! فکر کردن به این موضوع نیز ترس آور است، اما این امر هر روزه و همه روزه در زندگی...
-
انسان و خداشناسی
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:45
تمامی احادیث ذیل از سخنان امیرالمومنین ، امام علی علیه السلام میباشد : ۱- اوست که فرمانت داده است که بخواهی تا ببخشاید و طلب رحمت کنی تا بفرازد ، بی آنکه در میان خود و تو دربانی بگذارد که بر تو در بندد ، یا تو را در جستجوی واسطه ای برای دیدارش ناگزیر کند! چون بد کنی ، راه توبه را بر تو نبندد و خود در خشم شتابش نباشد و...
-
دوستت دارم
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:44
دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن! دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری! دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری! دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق! دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند! دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی! دوستت دارم از تمام وجودم...
-
تمام شب
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1385 12:41
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم . پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئید؛ با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم...
-
دیگه
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385 19:51
دیگه از دست تو و ترانه هات ، خسته شدم دیگه از شنیدن رنگ صدات ، خسته شدم چه جوری بگم؟ هنوز خیلی دوست دارم ولی انگار از بیشتر از این بودن باهات ،خسته شدم منی که عمرم و زندگیم تو چشمای تو بود باورت نمیشه ، از رنگ چشات، خسته شدم انقدر نگام نکردی که دیگه زد به سرم از اون آتیش خوابیده تو نگات ،خسته شدم تو به من میگی بی...
-
ای کاش
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385 19:48
ای کاش انتظار پایانی داشت تا من می توانستم باز آن دستان پر مهرت را بگیرم و برای آخرین بار بر آن بوسه زنم... ای کاش انتظار پایانی داشت تا من دوباره تو را در آغوش بگیرم و برای آخرین بار وجودت را حس کنم... ای کاش انتظار پایانی داشت تا من در آغوش تو میمردم ...ای کاش این انتظار طاقت فرسا تمامی داشت تا من نوای عاشقانه از...
-
مثل گذشته مرا دوست داشته باش
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385 19:32
مثل همان لحظه اول عاشقی مان ٬ مثل همان نیمه شب عشق مرا دوست داشته باش عزیزم... مثل همان لحظه دیدارمان که مرا در آغوش خودت میفشردی و بر گونه ام بوسه ای میزدی دوست داشته باش.. عزیزم مرا مثل آن لحظه ای که برای شنیدن صدایم و دیدن آن چشمهای سیاهم بی قراری میکردی دوست داشته باش مرا دوست داشته باش مثل آن لحظه ای که چشمهای...