-
انگار که بی وفا شده ای!
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 16:32
دیگر به خاطر من ستاره ها را نمی شماری! به خاطر من قید همه کس و همه چیز را نمیزنی! چرا دیگر به خاطر من آن چشمهای زیبایت را خیس نمیکنی ٬ و گلهای رنگارنگ باغچه را دسته دسته برایم نمیچینی! دیگر به خاطر من سر به بیابان نمیگذاری ٬ و خاطره های تلخ را از یاد نمیبری! دیگر مثل گذشته با خواندن متنهایم اشک نمیریزی٬ و هیچ احساسی...
-
آخر سالی
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:11
سلام! نمی دانم خوانندگان این مطلب حس مرا درک می کنند با نه، ولی برای من این مهم است که بنویسم و خود را تخلیه کنم و اگر یکی از دوستانم آمد و خواند با من همدردی کند. اصلا باورم نمی شه که سال داره تموت می شه ، اون حرفهای بامزه ، بزن و بکوب های زنگ تفریح ، سکوت زنگ ریاضی ، نامه نگاری های زنگ ادبیات ، انشا های زنگ ادبیات ،...
-
داستانی عجیب
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:10
حادثهای در اثر اختلال زمانی در فرودگاه میامی رخ داد که هرگز توضیحی قابل قبول برای آن وجود نداشته است. این واقعه مربوط به یک هواپیمای مسافربری بود که برای فرود در باند آماده بود و با رادار مرکز کنترل هوایی ردیابی میگردید که ناگهان ده دقیقه از صفحه رادار ناپدید شد و سپس دوباره ظاهر گشت. هواپیما بدون هیچ واقعهای فرود...
-
(( مثلث برمودا ))
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:09
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و...
-
لاغری
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:09
امروزه چاقی یکی از معضلات جامع ماست و افراد زیادی هرروزه به مراکز رژیم درمانی یا لاغری مراجعه می کنند . به همین دلیل این مطلب کوتاه را قرار دادم تا بخوانید و اطلاعات بیشتری کسب کنید. 1ـ لاغری یک مکانیسم مزمن است و درمان آن مثل هر پروسة مزمن دیگری نیاز به زمان دارد. 2ـ هرگز در درمان لاغری خود از دارو استفاده نکنید، چرا...
-
دخترها........... سیر تکامل دختر خانمها
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:08
سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن...
-
پسرها........... سیر تکامل آقا پسرها
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:08
سن 14 سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط...
-
مادر،عشق مادر
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:07
الفبای زندگی ، الفبای عاشقی و الفبای درک مفاهیم و دلهره های زندگی مادر ، تنها عشق دوران شکوفایی و دوان شروع رندگانی هستی بخش عشق از دوران کودکی ، از دوران آشفتگی ، در وجود یک عاشق دوران کودکانیم ، دوران الفبای زندگانیم و دوران سختی راههای پر فراز و نشیب عاشقیم را می تواند در خود به تصویر بکشد! تنها او می تواند آن...
-
خطرناک
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:07
لحظه خطرناکی است لحظه ای که امید جای خود را به نا امیدی می دهد . لحظه خطرناکی است لحظه ای که عجله جای خود را به صبوری می دهد. لحظه خطرناکی است لحظه ای که همدردی جای خود را به طرد کردن می دهد. لحظه خطرناکی است لحظه ای که " ما " جای خود را به من و تو می دهد. لحظه خطرناکی است لحظه ای که پریدن جای خود را به خزیدن می دهد....
-
کاربردهای جالب و خواندنی کوکاکولا
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:06
همه ما شنیده ایم که نوشابه هاى گازدار براى سلامتی زیان آور است ، اما تاکنون به استفاده هاى گوناگون آنها یا مزایایشان فکر کرده اید ؟ سایت تاپسگلب استفاده های گوناگون و بعضا عجیبی از کوکاکولا را ذکر نموده که مطالعه آن خالی از لطف نیست. به نوشته سایت تاپسگلب در بسیارى از ایالتهاى آمریکا، مامورین پلیس راه ، دو گالن...
-
بستنی ساده
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:06
بعد از مدتها یک روز عصر رفتم به یکی از کافی شاپ ها همین طور که داشتم به مردم نگاه می کردم دیدم یک دختر آدامس فروش کوچولو آمد تو و رفت پشت یک میز نشست. برایم جالب بود ! پیشخدمتی که خیلی ادعای انسانیتش می شد به سمت آن دختر بچه یورش برد تا او را بیرون بیندازد دختر بچه با اعتماد به نفس کامل به پیشخدمت گفت : پولش را می...
-
سعیدکریمی
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 11:04
یکبار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد . پس نگو نگو که رویاءی دور از دسترس خوش نیست ، قبول ندارم ! گرچه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریایی است، تاب وتوانش بیش از اینهاست..... دوستت دارم و تاوانش هر چه باشد، باشد.... دوستت خواهم داشت بیش از دیروز باکی ندارم از هیچ کس و هر کس که تو را دارم عزیز (((عاشق کوچولو نظربده با...
-
زنجیر عشق
شنبه 14 مردادماه سال 1385 17:12
یک روز بعد ازظهر وقتی که با ماشین پونتیاکش می کوبید که بره خونه زن مسنی دید که اونو متوقف کرد. ماشین مرسدسش پنچر بود. او می تونست ببینه که اون زن ترسیده و بیرون توی برفها ایستاده تا اینکه بهش گفت: " خانم من اومدم که کمکتون کنم در ضمن من جو هستم." زن گفت: " من از سن لوئیز میام, و فقط از اینجا رد می شدم. بایستی صدتا...
-
پسر بودن یعنی :
شنبه 14 مردادماه سال 1385 17:10
1-پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر 2-پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن 3-پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن 4-پسر بودن یعنی کادو خریدن برا ... 5-پسر بودن یعنی جدیدا زیر ابرو برداشتن و پنکک زدن 6-پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی 7-پسر بودن یعنی پس کی دفتر چه اماده به خدمت...
-
خصوصیات دخترا
شنبه 14 مردادماه سال 1385 17:09
1. تا زبونشون باز میشه عوض مامان بابا میگن شوهر!! 2.حالشون از پسرا به هم میخوره ولی نمی دونم چرا 666 تا دوست پسر دارن 3.اگه خونشون آتیش بگیره بین بابا و لوازم آرایش حتما لوازم آرایش و انتخاب می کنن! 4.نون شب ندارن بخورن ولی پول عمل دماغشونو ردیف میکنن! 5.همه خوشکل و خوش هیکلن(خدایا منو بخاطر این دروغم ببخش) 6. از 8 تا...
-
فرشته یک کودک
شنبه 14 مردادماه سال 1385 17:08
با سلام خدمت شما دوستان محترم یه خبر خیلی خیلی سور پریسسسس(به قول مهلا کوچولو) از امروز یکی از دوستام به نام . نمی دونم بگم مهندس مسعود آقا یا حاج مسعود آقا آخه تازه از حج اومده می خواد درآپدیت کردن وبلاگ به من کمک کنه پس به افتخار حاج آقا صلوات( ترجیحا ۳ عدد) اندر حکایت حج رفتن آقا مطلب زیاده که بمونه واسه بعد این هم...
-
عاشقم ، عاشق تو
یکشنبه 1 مردادماه سال 1385 18:37
عاشقم ، عاشق آن روزهایی که به خاطرت با چشمانی پر از اشک به جاده های انتظار پر می کشم ... آری ، عاشقم به خاطر دیدنت ، دیدنت حتی برای یک لحظه شکست را نمی پذیرم ، چون هنوز هم عاشقم سکوت را نمی شکنم ، چون با سکوت عشق را مجسم می کنم چه زیباست عاشق شدن ، و چه زیباست عاشق تو شدم عشق تو برایم سر پناه است ، سرپناه تمام غم...
-
روزگاری تازه آغاز شده
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 10:11
آنچه به عنوان احیای فرهنگی برساختار فرهنگی کشور گذشت،جزلطمه و آسیب نبود و به هر حال دیدیم هرآنچه که گذشت. امروزبا برخی ازآقایان برسرشاهراها هستند و مترصد فرصتی دیگر . غافل از اینکه اینجا ایران است.در این خاک اگرچه گاه ضحاکها برسرکار بوده اند ، کاوه ها دوصد چندان بوده اند.اینجا ایران است سرزمینی با تاریخ کهن . نه...
-
دلش بسوزد؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!...
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 10:10
یکی می خندد . یکی مسخره میکند . دیگری دلش میسوزد و آن یکی چشم هایش را می بندد تا نبیند . اما کسی خود را مقصر نمیداند . مگر نه این است که روزی فقرا در دست اغنیاء است . اگر چنین است ، مومن از دیدن فقر باید لرزه ورعشه به تنش بیافتد که نکند این فقیر ، هم لقمه با من باشد . نکند فقر او از من باشد و هزار و یک واهمه دیگر ....
-
دستان پشت پرده مه؟؟؟ چه کسانی هستند .!!!
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 10:05
چه کسانی نمی گذارند ایران پیشرفت کند ، آری درست خواندید ! چرا با مواد مخدر جوان های ایرانی را از راه درست بیرون و باعث عقب ماندن ایران میشوند ! این سوالاتی است که هر هفته به تعدادی از آنها پاسخ خواهیم داد .
-
عشق پاک و الهی :
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:18
ای خدایی که بی همتایی ، ای احدی که در همه جایی، ای بیننده ی نمازها ، ای شنونده ی رازها،عذرهای ما را بپذیر که تو غنی و ما حقیر،یا رب دل پاک و جان اگاهم ده،آه شب و گریه سحرگاهم ده، در راه خود اول ز خود بی خودم کن ، بی خود که شدم زخود به خود راهم ده،الهی یکتا و بی همتایی، قیوم و توانایی، بر همه چیز بینایی،در همه حال...
-
عشق :
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:12
مدتی بود... بگذار ببینم چه طور بگویم!... وای... ننوشته بودم دیگر! نه ! ماشین نخریدم میتوانید فرض کنید که عاشق شدم. فقط فرض کنید! کف دستهام دارد عرق میکند و این خودکار آبی هی لیز میخورد. مبتذل شده ام؟ خودم فکر میکنم که دیگر روان نمینویسم. کلمات و واژه ها را فراموش میکنم. انگار دستور زبان بلد نیستم. کتابهای...
-
می دونم می خوای بری
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:07
منو تنها بذاری می دونم چشات می گن دیگه طاقت نداری می دونم خسته شدی مرغ پر بسته شدی دیگه تو بال و پری واسه پرواز نداری می دونم دست تو نیست رفتن و پر زدنت آخه اگه با تو بود من بودم همسفرت می دونی رفتن تو توی تقدیر منه گریه های بی صدا سهم فردای منه می دونی مال منه همه ی جدایی ها همه ی غم های دنیا همه ی تنهایی ها می دونی...
-
من مال تو ام
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:06
من دارم میرم بدون عشقم ای خدا مگه بدون عشق هم میشه زندگی کرد بدون همه اعضا خانواده مگه میشه زندگی کرداز خدا میپرسم من چیکار کردم که قسمتم باید این باشه این دنیا مگه برای آدم چی میمونه...؟ از خدا میپرسم مگه من ازت چی خواستم به جز یک نفر که باهاش باشم و براش بمیرم میخوام بمیرم بعضی وقتها فکر میکنم کاش به دنیا نمیومدم از...
-
دلم گرفته...
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:06
دلم گرفته نمی توانم بنویسم باور می کنی، اینها شعر نیست، یادداشت هم نیست، اصلا هیچ چیز نیست، به قول خودم اینها از سر عاشقی است. فقط همین. ای کاش به غیر از نوشتن کار دیگری هم بلد بودم که آنگونه همه آنچه درون دلم می گذرد یا حتی نیمی از آن یا شاید ذره ای از آن را بروز دهم. ای کاش می دانستی چقدر سخت است. چقدر دشوار است، هر...
-
سخاوتمندانه
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:04
من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر. من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از هزار فرسخ راه دور: در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد. من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که راز آفتابگردان و تمام سخاوت های عاشقانه این دل...
-
صبح آدم
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:03
هر روز صبح آدم غریبه ای رو توی آینه می بینم که بعد از شونه کردن موهای سیاه رنگش چند لحظه نگاه عمیقی بهم می کنه...نگاهی که بعضی وقتها من رو می ترسونه! چیزیه که مدتهاست میخواد بهم بگه! ولی فهمیدنش برای من خیلی سخته! با اینکه با تمام وجود نگاهش می کنم ولی بی فایدست! تکرار!!.... تکرار این موضوع من رو حسابی عذاب می ده ، و...
-
نوشتم
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:01
نوشتم:محبت ،مهر، پاکی خواندند:شعار نوشتم:صداقت خواندند:دروغ نوشتم:هرآن چه که رنگ رنگ است خواندند:دورویی نوشتم:سکوت خواندند:فریاد نوشتم:فریاد خواندند:شورش نوشتم:احترام خارها حداقل به خاطرگل ها خواندند:خشونت نوشتم:بی کسی خواندند:افسردگی نوشتم:تنهایی خواندند:گوشه گیری نوشتم:نگاه آبیش خواندند:زیر سقف سیاه نوشتم:برخیز...
-
دبیر ریاضی
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:01
اگر دبیر ریاضی بودم ثابت می کردم که چگونه شعاع نگاهت از مر کز قلبم می گذره .... اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش می کردم تا محلول با محبت شود .... اگر دبیر دینی بودم می دونستم که بعد از خدا تو را می پرستم .... اگر دبیر دبیر جغرافیا بودم می دانستم که خوش آب و هواترین منطقه آغوش گرم توست ... اگر دبیر زبان بودم...
-
فروغ فرخ زاد
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 17:00
دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان میروم و انگشتانم را به پوست کشیده ی شب می کشم چراغ های رابط تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به مهمانی گنجشک ها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست