گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

اونی که پیشش دل من گیره اگه بدونه میذاره میره

بهترین سرنوشتی که می تواند یک انسان داشته باشد تنها زیستن و تنها مردن است و بدون عاشق شدن و معشوق بودن. وقتی که گفتم ای عزیز؛ من دوستت دارم هنوزخندیدی و گفتی به من؛ درعشق من اینک بسوز گفتم برای خاطرت من مثنوی ها گفته ام گفتی که شعرت کهنه بود من شهر نو می خواستم گفتم هوای خاطرم در یاد تو پر می زند گفتی برو من خسته ام یادم به تو سر می زند
راههای زندگی کردن :
زنها وقتی دارن با مرد مورد علاقه شون صحبت می کنن فقط دلشون می خواد یه شنونده خوب داشته باشن تا یه مردی که ادای یه آدم غیرتی رو در بیاره یا سری امرو نهی کنه و ناراحت بشه! به مثالش خوب دقت کنید بعد خودتون قضاوت کنید! فرض کنید که دوست دختر شما یا زن شما از محل کار خسته اومد خونه یا اومده سر قرار پیش شما!
شروع گفتگو:
دختر: وای خیلی خسته ام! خیلی سرم شلوغه! حتی وقت ندارم یه خودم برسم! این رییس منم فکر کرده من 4 تا دست دارم! کاره 4 نفره با هم داده به من می خواد همه رو تا وقت اداری انجام بدم.
پسر: رییستون بیجا کرده! اصلا نمی خواد دیگه سر کار بری! بهتره استعفا بدی
دختر: ولی من کارمو دوست دارم! اونها انتظارشون از من زیاده می خوان تو یه چشم به هم زدن همه چی رو انجام بدم!
پسر: به حرفشون گوش نده! هر چه قدر که لازمه کار انجام بده
دختر: امروز یه پسره تو خیابون گیر داده بود می خواست دوست بشه! خیلی سمج بود! ولی حالشو گرفتم
پسر: اوه! مزاحم داشتی؟ از فردا با خودم میایی! با خودم میری.
بعد از یه خورده صحبت دختر با عصبانیت می گه تو نمی تونی فقط گوش کنی؟؟؟ منو باش دارم به کی می گم! بعد با ناراحتی پا می شه می ره.
حالا شروع گفتگو رو از یه حالت دیگه میبینیم
شروع گفتگو:
دختر: وای خیلی خسته ام! خیلی سرم شلوغه! حتی وقت ندارم یه خودم برسم!
پسر:به نظر میاد روز خسته کننده ای داشتی
دختر: این رییس منم فکر کرده من 4 تا دست دارم! کاره 4 نفره با هم داده به من می خواد همه رو تا وقت اداری انجام بدم.
پسر: خب آدم با استعدادی هستی و به کارتم واردی! برای همین مورد توجه هستی و ازت انتظار دارن! اما بهتره یه مرخصی کوچیک به خودت بدی
حالا میریم سراغ پسرها
فرض کنید شما با دوست پسر یا شوهرتون به یه مهمونی دعوت شدین.موقعی که دارید میرید مهمونی شوهر یا دوست پسر شما راه گم می کنه! شما بعد از یه مدتی می بینید نمی تونه راه و پیدا کنید بهش جهت درست رو می گید و یا بهش می گید که راه رو از یه عابر بپرسه. خب شما با این کارتون بهش توهین کردید. موقعی هم که به مهمونی می رسید می بینید که یه خورده ناراحته,زیاد پیش شما نمی مونه, یا با دیگران گرم گرفته!
حالا یه جور دیگه ما جرا رو می بینیم.
سوار ماشینش شدین و راه گم کردین! شما به جای پیشنهاد ساکت می شینین و اظهار نظر نمی کنید. بعد از یه خورده دور زدن بالاخره راه رو پیدا می کنه! یه هو بلند می گه یه خورده می خنده, شروع می کنه با شما حرف زدن که چطور راه پیدا کرده! تو مهمونی هم سفت می چسبه بغل شما و از جاش تکون نمی خوره و به هر دوتون خوش می گذره می بینید؟ شما با ندادن پیشنهاد بهش احترام گذاشتیین! و اون داره قدر دانی می کنه. در صورتی که اگه پیشنهاد می دادین در واقع زیر سئوال می بریدش. مردها موقعی که واقعا خودشون بخوان درخواست کمک می کنن.کارهای کوچیک خیلی زیادی وجود داره که می تونه روابط شما رو تقویت یا نابود کنه! فقط باید توجه کنید و درست رفتار کنید

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

خلوت شبهای من

چقدر دلم می خواست با دست خط خودم بنویسم! نه! دلم می خواست داد بزنم! داد بزنم که آی آدمها! "شمایی که در ساحل نشسته شاد و خندانید!یک نفر در آب دارد می سپارد جان!"دلم می خواد داد بزنم: آی آدمها!" آدم از تنهاییست!گول "ها" را نخورید" داغونم و هیچ حوصله ی حتی خودم رو هم ندارم! یه کی به من بگه کجا میشه خدا رو حضوری ملاقات کرد!
سلام خدمت دوستای عزیزم . مرسی که می یاین پیشم و به متن ها نظر میدید . ممنون از همه شما . همه شمارو دوست دارم . مواظب خودتونو همدیگه باشید . زیاد صحبت نمی کنم . متن زیر رو هم بخونید قشنگه . ایشالا که خوشتون بیاد
همه چیز درباره زندگی !! وقتی پاییز میشه، ما آدمها خوشمون میاد که پا روی برگها بذاریم و صدای خش خش اونا رو بشنویم و لذت ببریم! برگ یه روزی تمام زندگی درخت بوده! همه عشقش و همه امیدش! درخت همه ی شیره ی جونش رو به برگ می داد تا سبز بمونه و ازش جدا نشه! آب و باد و خاک و همه و همه به درخت کمک می کردند و برگ زندگی شاهانه ای داشت.
خستگی تو کارش نبود! چون هر وقت که دلش می گرفت دستش رو دراز می کرد و خدا رو تو آسمون لمس می کرد! یا هر وقتی که خسته تر می شد، با غرور از بالا به آدمها نگاه می کرد و به نظرش چقدر آدمها پست و کوچیک بودن! همه چیز قشنگ بود تا اینکه پاییز رسید! درخت از برگ خسته شد و دیگه براش سبزی برگ جذاب و زیبا نبود! برگ پیر شده بود و درخت دیگه نمی تونست سنگینیش رو تحمل کنه! این شد که دیگه شیره ی جونش اون قوت همیشگی رو نداشت! چون دیگه با عشق به برگ داده نمی شد! برگ این رو فهمید! دلگیر شد و افسرده! اما کاری از دستش بر نمی اومد! سعی کرد بارش رو از رو دوش درخت کم کنه! اما کم کم دیگه درخت برگ رو ندید و چیزی نبود که به برگ بده! برگ پژمرد! افسرد! خشکید و افتاد!
ما آدمها افتادن برگ رو نشونه ی زیبایی زمین گرفتیم و اسمش رو گذاشتیم جشن برگریزان! زمین پر از برگهایی بود که از اوج به زمین افتاده بودند! درخت ازشون بریده بود! حتی باد اونها رو به هر طرف مینداخت! بارون اونها رو خیس می کرد و آفتاب اونها رو می پوسوند! دیگه هیچکس برگ رو دوست نداشت! برگ از اوج به دره افتاده بود و همه راضی بودند! ما آدمها هم راضی هستیم از اینکه پا روی برگها می ذاریم و صدای شکسته شدنشون رو می شنویم و لذت می بریم! اما می دونید برگ چیکار می کنه؟! برگ هنوز عاشق درخته! اون نمی تونه محبتهای درخت رو فراموش کنه و زحمتهای باد و بارون و خورشید رو! برگ نمی تونه از درخت دل بکنه! اما دیگه زمستون داره تموم میشه و وقت جوونه زدن درخته! وقت اومدن معشوقه های تازه ی درخت! اینه که برگ می پوسه و می پوسه و می پوسه و میشه قوت خاک! میشه کود! میشه غذای درخت! میشه شیره ای که توی وجود درخته و حالا باید توی رگهای معشوقه های جوونش بره! برگ می پوسه و خودش رو به پای درخت می ریزه تا درخت راضی باشه و زندگی خوبی رو با معشوقه های جدیدش داشته باشه! تو که وقت پاییز از کوچه های خلوت پر از برگ می گذری، بشنو:

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

خیلی سخته

سلام خدمت همه شما دوستان عزیز . مرسی که همیشه به وبلاگ سر می زنید . ببخشید مدتی بود نبودم . درگیر زندگی و دانشگاه بودم . کامپیوترمم خراب بود . ازین به بد مثل قدیما و همیشه بازم می یام و زود به زود آپ می کنم . منو تنها نذارید. همه شما رو دوست دارم .......... نظر یادتون نره . راستی قالب وبلاگ هم عوض شده نظرتون چیه
" آدمی که گریه می کنه یه درد داره , ولی آدمی که می خنده ... هزار تا درد داره!"
این حرف رو یه لیلی به من زده ... یه لیلی که من دیگه نمی شناسمش. اصلا دیگه نمی دونم که اسمش لیلی هست یا نه ... ولی اسم اون همیشه برای من لیلی خواهد موند. همیشه ... همیشه ... فقط دوست دارم بدونه که دارم می خندم .... دارم می خندم.
داستانی برای گفتن داشتم ... داستانی که دلم می خواست بلندترین داستانی باشه که تا حالا تعریف شده ... ولی کوتاه ترین شد.
بعضی وقتا خیلی سخته که بتونی همه چیز رو پنهان کنی. من هنوز آماده نبودم ... من چشمام رو خیلی بسته بودم. دوستای خوبم ... هفته پیش ... همه چیز ... تموم شد.
من نفهمیدم کجا رو اشتباه کردم ... من نفهمیدم که چرا اینجوری شد. من نفهمیدم که "آمدن و رفتنم بهر چه بود." ... آره نفهمیدم ...
باختم ... باختم ... خیلی چیز ها رو باختم ... قلبم رو ...عشقم رو ... باورم رو... و ...
یک هفته به همه چیز فکر کردم. یه صورت از جلوی چشمام کنار نمی رفت .. جالبه که تو خیابون به هر جا که نگاه می کردم اونو می دیدم ... بله ... صورت لیلی رو.
آدما می تونن هر چقدر که می خوان دروغ بگن ... هر چقدر ... من درسم رو یاد گرفتم.
اینا همش تو دلم می مونه ... همش ... توی یه قلب سوخته شکسته ... شاید تا ابد جای سوختگیش تو دلم بمونه ...شاید هم یه روزی این رازها بیرون بیاد و چراغ راه کس دیگه ای بشه.
اگه باختم .... اگه باختم هم ..باز خیالم راهته که "شاهانه" باختم ... من فردین نیستم ... بگذار عاشقای فردین برن دنبال همون فردین هاشون بگردن.
برای عشق ... خودکشی لازم نیست ... چون اون جوری عشق رو هم با خودت می کشی... اون عشق نیست ... اون خودخواهیه. فکر می کنم همه ما شنیدیم که عاشق بودن یعنی پر پرواز دادن... نه شکستن بال.
"اگه الان فرار کنم ... فکر نمی کنم اون قدر, قدرت داشته باشم که خیلی دور بشم.
شما چه جوری صدای ضربان قلب منو خواهید شنید ؟ آیا قلبم سرد میشه ؟
چه جوری می فهمین ؟ چه جوری می شنوین ؟ "
من عشق رو تجربه کردم ... حتی اگه کسی من رو دوست نداشت.
من زیبایی اون رو به چشم خودم دیدم ... بالاخره دیدم ... فکر می کردم که خدا با من قهره ... ولی خدا ... اون رو به من نشون داد . شاید می خواست بهم بفهمونه که چقدر از من بدش میاد که تا حالا از من دریغش کرده بود ... ولی شایدم خواست بهم نشونش بده که عاشق بودن یعنی چی ... این راز همیشگی زندگیم...
به من گرمای اونو داد ... به من روشنی غیر قابل تصورش رو داد ...
هنوز دل من از اون نور ... روشنه ....هنوز از حرارتش گرمه... اینو نمی تونین از من بگیرین ... نمی تونین !
فکر می کنم ... باز هم کارم ... تنها توی خیابونا رفتن و به مردم نگاه کردن بشه ...
فکر می کنم ... باز هم کارم ... نشستن و فکر کردن بشه ...
ولی این بار یه کار دیگه هم دارم ...
مواظبت از گرما و نور عشقی که از لیلی تو قلبم به جا مونده ...
حتی حالا که خودش نخواست بمونه.
ممنونم ازش .... ممنونم که حداقل این رو از من دریغ نکرد.
من حاضر بودم که تا آخر عشق باشم ... کسی صدای منو نشنید.
امیدوارم که همیشه ... هر جا که هست ... سلامت و شاد باشه.
هنوز هم بهش می گم ... زندگی قشنگه ... بستگی داره که از چه زاویه ای بهش نگاه کنی.
امید به زندگی رو فراموش نکنین ... یادتون نره که همه چیز ...یه بازی کودکانه نیست ...
عشق با تمام زیبایی هایش خواهد ماند؟
عشق سیاهی های اطراف ما را پاره خواهد کرد؟
تا بتوانیم باز هم نفس بکشیم
تا بتوانیم دوباره باور کنیم

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

امان از دست این بیکاری ...

سلام دوستان ، بد جوری حوصلم سر رفته نمی دونم چکار کنم از وقتی کنکور دادم صبح تا شب بی کارم یا کتاب می خونم یا با برنامه های تلویزیونو می بینم یا با وبلاکم خودمو سرگرم می کنم این روزا زندگیم یکنواخت شده و خدایش خیلیم خسته کننده شده .نمی دونم این آدم بیکارا چطوری اوقاتشونو می گذرونن. امروزم براتون چند تا مطلب گذاشتم ،اگه مطلبی چیزی داشتین بفرستین بزارم.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

بیچاره دخترا

اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه!
اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!
اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه!
اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!
اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!
اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!
اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه!
اگه سریع جواب بدن می گن منتظر بود!
اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!
اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!
اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه!
روزی زلب یار ربودم بوسی گفت هم بی ادبی هم لوسی
گفتم گنهم چیست ربودم بوسی گفت لب، ول کردی و لپ می بوسی

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

لطیفه 2007

کهنه فروش داد میزنه چراغ شکسته میخریم….. کفشای پاره میخریم …. اسباب کهنه میخریم ….. بی اختیار دادزدم : کهنه فروش قلب شکسته میخری
به ترکه خبر میدن: بابا شدی! میگه: پس به زنم نگید میخوام سورپرایزش کنم

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

چطور کفر مامان رو در بیاریم؟

1- تا دیدی مامان دوربین فیلم برداری رو آورده تا از کار قشنگی که داری می کنی فیلم بگیره، دیگه اون کارو نکن. بعد که مامان دوربین رو گذاشت سر جاش، دوباره همون کار قشنگه رو بکن.
2- مامان خیلی دوست داره که موقعی که داره لباس تنت می کنه تو وول بخوری
3- با هر اسباب بازی فقط یه بار بازی کن
4- وقتی با مامان می ری مهمونی، یه راست برو سراغ چیزهای شکستنی
5- وقتی مامان بهت غذا میده ، تف کن. وقتی بابا بهت غذا میده، بخور و لبخند بزن
6- وقتی مامان تو رو می بره مهد کودک، حسابی گریه زاری کن. بد نیست مامان یه کمی وجدان درد بگیره
7- یادت باشه! هیچ وقت بدون دردسر به رخت خواب نرو
8- وقتی مامان لباس تنت می کنه، فوری کثیفش کن
9- تو سینما یه هو جیغ بکش
10- توی ماشین هیچ وقت توی صندلی خودت نشین
11- می دونی همه انسانهای موفق وقتی بچه بودن، موقع غذا خوردن مدام با قاشق می زدن روی ظرفشون
12- گوشواره مامانو بکش ببین اصله یا نه ...
13- علم ثابت کرده که وقتی غذا رو بمالی به صورتت خوشمزه تر میشه. توجه: تا حد ممکن غذا رو با دست بخورید
14- خودتو خسته نکن که فرق « آره» و « نه» رو یاد بگیری
15- همیشه دو تا شیرینی بردار، با هر دستت یکی
16- وقتی مامان انگشتشو می کنه توی دهانت تا ببینه دندون تازه در آوردی یا نه، گازش بگیر تا بفهمه که دندون در آوردی
17- مداد شمعی ها تو گاز بزن . نترس سمی نیستن
18- اگه گفتی! کاغذ توالت چند متره
19- می تونی برای خوابیدنت شرط بذاری : مثلا این که همه جک و جانورات باهات بیان توی رخت خواب
20- یاد بگیر در توالت رو از تو قفل کنی و جیغ بزنی
21- سعی کن تا همه فیلم های تلوزیون رو تا تهش ندیدی اصلا نخوابی
22- زیاد دستشویی رفتن رو هیچ وقت فراموش نکنید این یه اصله!!!
23- چت کردن و استفاده از اینترنت کمتر از 5 ساعت در روز فراموش نشود تا همیشه up to date باشید

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

رویا

با امیدی گرم و شادی بخش
با نگاهی مست و رؤیایی
دخترک افسانه می خواند
نیمه شب در کنج تنهایی
بی گمانآ روزیآ ز راهی دور
می رسد شهزاده ای مغرور
می خورد بر سنگفرش کوچه هایآ شهر
ضربة سم ستور باد پیمایش
می درخشد شعله خورشید
بر فراز تاج زیبایش
تار و پود جامه اش از زر
سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از در و گوهر
میآ کشاند هر زمان همراه خود سویی
باد، پرهای کلاهش را
یا بر آن پیشانی روشن
حلقه موی سیاهشآ را
،مردمان در گوش هم آهسته می گویند
آه...او با این غرور و شوکت و نیرو"
در جهان یکتاست
"بیگمان شهزاده ایآ والاست
دختران سر می کشند از پشت روزنها
گونه هاشان آتشین از شرم این دیدار
سینه ها لرزان و پر غوغا
در تپش از شوق یک پندار
!"شاید او خواهان من باشد "
لیک گویی دیده شهزاده زیبا
دیده مشتاق آنان را نمی بیند
او از اینآ گلزار عطرآگین
برگ سبزی هم نمی چیند
همچنان آرام و بی تشویش
میآ رودآ شادان به راه خویش
ضربه سم ستور بادپیمایش
مقصد او، خانه دلدار زیبایش
مردمان از یکدگرآ آهستهآ می پرسند
"کیست پس این دخترآ خوشبخت؟"
ناگهان در خانه می پیچد صدای در
سوی در گویی ز شادی می گشایم پر
اوست...آری...اوست
آه... ای شهزاده...ای محبوب رؤیایی"
"نیمه شبها خواب می دیدم که می آیی
زیر لب چون کودکیآ آهسته می خندد
با نگاهیآ گرم و شوق آلود
بر نگاهم راه می بندد
ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی"
ایآ نگاهت باده ای در جام مینایی
آه... بشتابآ آ ایآ لبت همرنگآ خون لالهآ خوشرنگ صحرایی
ره بسیآ دور است
"لیکآ در پایان این راه، قصر پر نور است
می نهم پا بر رکاب مرکبشآ خاموش
میآ خزم در سایه آن سینه و خاموش
.می شوم مدهوش
باز هم آرام و بیآ تشویش
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربه سم ستور باد پیمایش
میآ درخشد شعله خورشید
بر فراز تاج زیبایش
.میآ کشم همراه او زین شهر غمگین رخت
مردمان با دیده حیران
:زیر لب آهسته می گویند
"...!آ دخترآ خوشبخت

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

لحـظه جـدایـی

رسید آن لحظه شور و غم انگیز زندگی ، لحظه ای که باید از همسفر زندگیم خداحافظی کنم ،
رسید آن لحظه که باید از یار همیگشی قلبم جدا شوم .... خداحافظی کنم !
رسید آن لحظه ای که کاش در اعماق تاریک و سرد زندگی محو می شد و به سر نمی رسید .
لحظه ای رسیده است که باید از همسفر رندگی برای همیشه خداحافظی کنم.
چگونه فراموش کنم آن روزها را ؟ چگونه قید آن روزهای خوش و شادی قلب همیشه شادمان
را فراموش کنم ؟ چگونه دوری همسفرم را و یار همیگشی خود را تحمل کنم !
یاری که خاطره های خوش و دل انگیزی را از او به یادگار در قلب سوخته ام نگه داشته ام!
از این پس همسفر من تنهایی و سکوت سرد زندگی خواهد بود . از این پس راهی دشتهای
بی خاطره و تلخ خواهم شد .
از من نخواهید که ترک یار کنم ، ترک دیار کنم ، من به یارم دل بسته ام !!
من به دیار عاشقان عادت کرده ام ! همسفر زندگیم تنها سفر خواهد کرد ، کوله بارش را تنها
و بدون من خواهد بست ، به آن سوی آسمانهای بی کران پر خواهد کشید ...
چه کنم که دوستش می دارم ، چه کنم که زندگی من است و عشق پاک من است !
چگونه دل از فرشته ای بزنم که در لحظه های همیشه زرد و خشک زندگی بهار را به من
هدیه کرد ، عشقش را با من و برای من تقسیم کرد ، برای من زمزمه تنهاییم را
دوباره زنده کرد !!!
نمی توانم از مهربانی و از محبت های بی دریغ او که همیشه به یاد من بوده است ،
غافل شوم و از یادم ببرم ...! آن لحظه که همسفر زندگیم از من جدا خواهد شد ،
بی شک همان لحظه ی تلخ زندگی من خواهد بود ... که دیگر مجالی برای ادامه زندگی
نخواهم داشت ، دیگر روانه سرزمین هایی که در آن سردر گم می شوی ، خواهم شد !!!
و باز رسید آن لحظه ای که قلب دو شبنم سوار بر گلهای شادی آفرین زندگی ،
از دوری همدیگر خواهد شکست ، رسید آن لحظه ای که دو همسفر همیشه خوشبخت زندگی
در نیمه راه زندگی فاصله ای در میان آنها غوغایی بر پا خواهد کرد ، آنها را از یاد همدیگر و از
دفتر خاطرات همدیگر پاک پاک خواهد کرد ...

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

ازدواج

1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت.
٢ - مردی که به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوکری می رود.
۳- لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست .
۴- زنی سعادتمند است که مطیع " شوهر" باشد.
٥- زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد.
٦- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است.
٧- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند.
٨ - داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت .
٩- دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد.
١٠ -داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .
١١- دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر.
١٢- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن .
١٣- برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی .
١٤- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن .
١٥- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر.
١٦- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار .
١٧- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود.
١٨- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد.
١٩- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است .
٢٠- ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است .
٢١- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود.
٢٢- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود.
٢٣- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است .
٢٤- اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است .
٢٥- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم .
٢٦- با زنی ازدواج کنید که اگر " مرد " بود ، بهترین دوست شما می شد .
٢٧- با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلاً نخوانید .
٢٨- برای یک زندگی سعادتمندانه ، مرد باید " کر " باشد و زن " لال " .
٢٩- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد.
٣٠- تا یک سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند.
٣١- پیش از ازدواج چشم هایتان را باز کنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید.
٣٢- خانه بدون زن ، گورستان است .
٣٣- تنها علاج عشق ، ازدواج است .
٣٤- ازدواج پیوندی است که از درختی به درخت دیگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " می شوند و اگر " بد " شد هر دو می میرند.
٣۵- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل!
٣٦- شوهر " مغز" خانه است و زن " قلب " آن .
٣٧- عشق ، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق .
٣٨- قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه ای نیستم .
٣٩- مردانی که می کوشند زن ها را درک کنند ، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج کنند.
٤٠- با ازدواج ، مرد روی گذشته اش خط می کشد و زن روی آینده اش .
٤١- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید .
٤٢- ازدواج کنید، به هر وسیله ای که می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یک همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید.
٤٣- قبل از رفتن به جنگ یکی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا کن .
٤٤- مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد.
٤٥- من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم .
٤٦- هر چه متأهلان بیشتر شوند ، جنایت ها کمتر خواهد شد.
٤٧- هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند .
٤٨- زن ترجیح می دهد با مردی ازدواج کند که زندگی خوبی نداشته باشد ، اما نمی تواند مردی را که شنونده خوبی نیست ، تحمل کند.
٤٩- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود که آنها بر سر مسائل کوچک با هم مشکل پیدا می کنند.
٥٠- وقتی برای عروسی ات خیلی هزینه کنی ، مهمان هایت را یک شب خوشحال می کنی و خودت را عمری ناراحت !
٥١ – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی کند.
٥٢ – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن .
٥٣ – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر کنی .
٥٤ – دوام ازدواج یک قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا .
٥٥ – ازدواج پدیده ای است برای تکامل مرد.
٥٦ – زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می کند .
٥٧ – ازدواج قرارداد دو نفره ای است که در همه دنیا اعتبار دارد.
٥٨ – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی .
٥٩ – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر کنی.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

آفتاب

با وجود آسمانی خسته اتشنه یک ذره نور
گم درون خویشتن خالی و پوچ
کودکانه
دخترانه
ریشه یک جاهلیت در وجودم جاری است
دشنه ها و زخم مردان کاری است
بر درخت زندگی آفتابم تشنه یک ذره نور
ذره ای بیداری و اندیشه در جسم زمان
آفتابم .... گاه بیداری مگر در چشم این انسان منگ
فصل گرد افشانی است؟!!!
ای دریغا ای دریغ.....
خنده بر لبهای جمع نقشی از شادی که نیست!
یک عادت تکراری

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

1عزیزترین سلام :

امشب که امیدم به تو بیشتر از هر زمان دیگه شده
برای دیدن چند دقیقه ای عبورت به پشتبام رفتم.
میدونم شاید خنده دار باشه اما برام مهم بود ببینمت و
از خدای خوب همه بخوام برای همیشه حافظ و نگهدارت باشه.
تنها بودم اما میدونستم که تو هم به فکرمی
برا همین کنار خودم گرمای وجودت را احساس کردم.
از اونی که بهترین دوست هر دوی ماست خواستم
کمکمون کنه تا همیشه کنار هم بمونیم.
خواستم شادیهای زندگیمونو زیاد کنه و
در زمان سختی یاداورمون باشه که دو تا
شدنمون ارزش بیشتری داره تا برایش با ناملایمات بجنگیم .
خواستم یاریمون کنه تا بال پرواز هم باشیم
در هر دوره زمانی دوتا بودنمون.
عزیزترین:
دیشب میدونم رنجوندمت اما امروز بیشتر از همیشه خوشحالم کردی.
باورم دادی که بودنم و وجودم برات مهمه.
بهم اطمینان دادی که از امروز هم پای لحظه هایم هستی و
حامی دقایقم.
باورم دادی که آرامشت سکوتت و صبرت برای رسیدن به خواسته ات
با کمک خدا برامون چاره ساز بود.
میخوام همینجا یه قول بدم و یه قول بگیرم.
مهربانترینم:
با کمک تو و با رضایت تو از امروز تا هر زمان که باشم
و هر کجا که باشم خودم و عزیزترین رو به تو میسپارم
و برای دوام آنچه امروز داریم و
آنچه در آینده بدست میاریم فقط از تو کمک میخواهم.
بار خدایا:
صداقت صفا و وفا را همیشه در ما زنده نگهدار
و لحظه ای تنهایمان نگذار.
پروردگارم:
ایمان تنها سرمایه زندگیمان را هر روز در ما قویتر واستوارتر کن .
دوستت دارم .
تو را دوست دارم
نه تنها به خاطر آنجه تو هستی
بلکه به لحاظ آنچه من هستم
وقتی که با تو هستم
*****************
تو را دوست دارم
نه تنها به خاطر آنچه
تو از خود ساخته ای
بلکه به خاطر آنچه
از وجود من می سازی
*****************
تو را دوست دارم
به خاطر آن بخش از وجودم
که تو در من پیدا کرده ای
******************
تو را دوست دارم
به خاطر آنکه دست فرو بردی
در ژرفای قلب من
که در زیر توده ای از هزاران
نادانی و سستی و ناتوانی پنهان بود
و در آن تاریکی
زیباترین گوهر های هستی مرا
یافتی و به روشنی آوردی
زیرا هیچکس پیش از تو
چنین دوردست در من سفر نکرده بود
تا این زیبایی ها را ببیند.

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

2عزیزترین سلام:

امشب هم مسیر عبورت را بین ستاره ها پوییدم.
تنهایی ها را دور ریختم و به آرامش نگاهت تکیه کردم.
این آمدن و رفتنهایت خاطرات آینده را برایم میسازد.
آینده ای با تو و در کنار تو برای همیشه.
در زلال چشمان صادقت خود را برای همیشه به روشنای احساست سپردم.
به توانایی دستانت ایمان آوردم.وبه استواری قدمهایت برای ساختن آینده یقین نمودم.
برای دیدن دوباره نگاه مهربونت و شنیدن صدای آرومت بازم لحظه لحظه را میشمارم.
برای همه خوبیها ممنون....
نگاهت پر از نور و رنگ شبت ستاره بارون .

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

3عزیزترین سلام:

نمی دانم، براستی این تقدیر من ا ست!
یا سرنوشت توست!
که اینگونه دیواری از جنس فاصله بین نگاهمان کلاممان و بین دستهامان جدایی افکنده ست.
دیرگاهی ست صدای تپش قلبت شوق زیستن را در من نیفروخته
و ترنم صدای مهربانت سرود هستی را با من تکرار نکرده ست.
اینک من در انتظارم در انتظار،همسرایی با باد هم نوایی با برگ
هم نشینی با سبزه وهمدلی با مهتاب من در انتظارم در انتظار مخمل چشمانت
لطف کلامت شوق نگاهت
گرمای سوزان سلامت واحساس قشنگی که با تو بودن در من ایجاد می کند .
آری من فصل همیشه منتظر، در قصه های تو هستم.
با من بخوان و با من بمان برای همیشه ای نغمه ساز سرودن .

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

مرا دوست داشته باش

مثل گذشته مرا دوست داشته باش
مثل همان لحظه اول عاشقی مان ٬ مثل همان نیمه شب عشق
مرا دوست داشته باش عزیزم...
مثل همان لحظه دیدارمان که مرا در آغوش خودت میفشردی و بر گونه ام
بوسه ای میزدی دوست داشته باش..
عزیزم مرا مثل آن لحظه ای که برای شنیدن صدایم و دیدن آن چشمهای سیاهم بی قراری
میکردی دوست داشته باش
مرا دوست داشته باش مثل آن لحظه ای که چشمهای زیبایت را برایم خیس میکردی٬مثل آن
لحظه ای که در زیر باران قدم میزدی و به یاد من ترانه عاشقی را زیر لب
زمزمه میکردی .....
مرا مثل گذشته دوست داشته باش عزیزم...
مثل آن لحظه ای که دستهایم را میگرفتی و با هم در کوچه های شهر عشق
قدم میزدیم دوست داشته باش مثل همان لحظه هایی دوست داشته باش که به داشتن چنین
عشقی مثل من افتخار میکردی.....
مرا مثل آن لحظه ای دوست داشته باش که گلهای باغ زندگی
را دسته دسته میچیدی و به من هدیه میکردی...
عزیزم مرا مثل لحظه ای که از دوری من اشک میریختی و زندگی برایت
بدون من هیچ معنایی نداشت دوست داشته باش رسم عاشقی دوست داشتن و محبت و وفاست
پس عزیزم بیا و رسم عاشقی را خوب به جا بیاور ...
مرا مثل گذشته دوست داشته باش تا زندگی من نیز
مثل گذشته شیرین و پر از آرامش باشد....
مثل آن لحظه ای که هنگام غروب دلتنگ من می شدی دوست داشته باش ٬
مثل لحظه ای که من در آن لحظه برای تو اشک میریختم
و با صدایم به تو آرامش میدادم با همان آرامش عاشقانه ات مرا دوست داشته باش....
مرا دوست داشته باش عزیزم چون تو در این دنیای بزرگ تنها کسی هستی
که مرا دوست میداری .....
عزیزم بیا و تو هم تنها کسی باش که من تو را دوست میدارم...

(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))