گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

گروه اینترنتی جرقه ایرانی

عاشقانه-خبری اس ام اس اهنگ موزیک شعر ادبی بهداشتی خدماتی-خفن-عکس-موبایل

پا به پای..........تو

تا همیشه پا به پای هم باشی اما این کوچه به آخر نرسه
نگو تا ابد باید تنها باشم آرزوی منو ازم نگیر
من می خوام با تو باشم با خود تو عشق من عشقمو دسته کم نگیر عشقمو دست کم نگیر
ابن همه شادابی یه روزی حروم می شه کوچه هم تموم نشه عمرمون تموم میشه
تا ابد با من باش همه ی هستی من هستیمو ازم نگیر حرف رفتنو نزن به خدا همیشه از خدا می خوام لحظه جدایمون سر نرسه می دونم بر می گردی پس منتظرت می مونم فقط زودتر بیا عشق ابدی

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

صبر کن عشق

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو ای کبوتر به کجا؟قدر دگر تاب بیار آسمان پای پرت پیر شود بعد برو تو اگر کوچ کنی بغض گلو می شکند صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو... خوب است و قشنگ اینکه دلگیر شویم در دام دلِ شکسته زنجیر شویم ، ای عشق! همیشه از خدا میخواهم برگردی و پا به پای هم پیر شویم...! همیشه عاشق کسی باش که عشق و از اون یادگرفتی من هم عشق رو از تو یاد گرفتم عشق ابدی پس همیشه عاشقتم به خدا همیشه از خدا می خوام لحظه جدایمون سر نرسه

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

شقایقم

نمیدونم دیگه چی باید به تو عزیز بگم چی بگم که بدونی هنوز م که هنوزه دوستت دارم با این که دیگه من رو لایق عشقت نمی دونی با این که باید دیگه چشمم به آی دی ات خشک بشه که کی چراغت روشن می شه و کی برام اف میذاری شقایق من بدون که هر شب خوابتو می بینم هر روز فقط به این امید میام و آی دی ام رو روشن می کنم که خبری از تو ببینم تو هم منو قابل نمی دونی . باشه ولی من برای سلامتی ات خیلی چیزها نذر کردم حتی اگه بدونم که خوشبختانه کاریت نیست باز هم برای سلامتی همیشه ات نذرمو ادا می کنم کاری ازم جز این بر نمیاد شقایق دیگه هیچ کاری ازم بر نمیاد جز این که بشینم و خیلی چیزها رو نظاره کنم .... وای شقایق شقایق شقایق همین رو می تونم بهت بگم دلم پر درده شقایقم ولی بدون اگه از من کسی رو دیدی که مهربونتره - که دیدی - اسمشو که میبری برق از نگاهت می پره دلتو بهش بده اگه دیدی عاشقتره ولی خسته که شدی بیا دلم منتظره من هر روز برات اف میذارم عزیزم و امید دارم یه روزی جوابمو بدی این امیدو ازم نگیر شقایق روحی مشوشم که شبی بیخبر زخویش در خلوت و سکوت به سختی گریستم نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم.

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

شعری برای .....

امشب تو را آورده ام دارم عبادت می کنم گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت می کنم
دستت به دست دیگری از این گذشته کار من اما نمی دانم چرا دارم حسادت می کنم
گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم شاید تو با خود گفته ای دارم اطاعت می کنم
رفتم کنار پنجره دیدم تورا با ......بگذریم چیزی ندیدم!اینچنین دارم رعایت می کنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگری دارم به تقدیر خودم چندیست عادت می کنم
تو التماسم می کنی جوری فراموشت کنم با التماس اما تو را به خانه دعوت می کنم
گفتی محبت کن برو، باشد خداحافظ ولی رفتم که تو باور کنی دارم محبت می کنم ....

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

دوست جون خوبم (1)

این رو هم بعنوان آخرین یادگاری از دوستی که دیگه کمر به زندگی نمی تونه راست کنه بپذیر . باور کن اینی که می گم حقیقته . زیر خاکستر ذهنم باقیست آتشی سرکش و سوزنده هنوز یادگاری است ز عشقی سوزان که بود گرم و فروزنده هنوز عشقی آنگونه که بنیان مرا سوخت از ریشه و خاکستر کرد غرق در حیرتم از این که چرا مانده ام زنده هنوز گاهگاهی که دلم می گیرد پیش خود می گویم آنکه جانم را سوخت ......... یاد می آرد از این بنده هنوز ؟ سخت جانی را بین که نمردم از هجر مرگ صد بار به از بی تو بودن باشد گفتم از عشق تو من خواهم مرد چون نمردم هستم ....... پیش چشمان تو شرمنده هنوز گر چه از فرط غرور اشکم از دیده نریخت بعد تو لیک پس از آن همه وقت کس ندیده به لبم خنده هنوز گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت مدتی هست که از دیده من رفتی لیک دلم از مهر تو اکنده هنوز دفتر عمر مرا دست ایام ورقها زده است زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست در خیالم اما همچنان روز نخست... تویی آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق دل من بردی و با دست تهی منم آن عاشق بازنده هنوز آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش گر که گورم بشکافند عیان می بینند زیر خاکستر جشمم باقی است اتشی سرکش و سوزنده هنوز منتظرت می مونم چه شبها تا سحر نام تو را از دل صدا کردم دلم را با جنون بی کسی ها آشنا کردم نفهمیدم چه رنگی دارد این شبهای شیدایی که قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا کردم چه شبها تا سحر با قاصدک در خلوتی بی رنگ نشستم موبه موی خاطراتت را سوا کردم به پای قاصدک بستم صبوری را شبیه گل نوشتم روی گلبرگش که من بی تو چه ها کردم......

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

آخرین پست

هیچوقت فکر نمی کردم یه روزی یه مطلب بعنوان آخرین پست توی وبلاگی بنویسم که سراسر شور و عشق بود . یادت میاد چه روزگاری با هم داشتیم ولی حالا چی ... تقصیر تو نیست شقایق .... این پیشونی نوشت منه . روزگار برام اینجور خواسته که به حکم گناهی که نمی دونم چیه یه عمر بسوزم و دم نزنم . شقایقم ولی اینو بدون همیشه چشم به راهت می مونم . تا وقتی که زنده ام که فکر نکنم زیاد باشه ولی همین مدت هم دوست دارم بدونی که هیچوقت نمی تونی اسمت رو از تو قلبم پاک کنی یادت میاد شقایق .... یادت میاد تو یه روز این شعرو برای یه نفر نوشتی . فکرشو می کردی یه روزی هم یکی پیدا بشه این شعرو برای تو بنویسه . یادته اون با تو چکار کرد شقایق .یادته .... حالا تو صد برابرش رو با من کردی . چون تو بعدش تونستی باز بسراغ عشق بری ولی من برام همه چیز تموم شد . تموم تموم.... شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جست و جوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهائیم روئید با حسرت جدا کردم وتو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی : دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی و من تنها برای دیدن زیبائی آن چشم تورا در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم و من بعد از عبور تلخ و غمگینت چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم . نمی دانم چرا رفتی ...؟ نمی دانم چرا...؟ شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا...؟ تا کی ...؟ برای چه ...؟ ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتنت آسمان چشمهایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد... برگرد و ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد؟

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

اندوهم

هنگامی که اندوهم به دنیا امد از او پرستاری کردم و با مهر و ملاطفت نگاهش داشتم اندوه من مانند همه ی چیز های زنده بالا گرفت و نیرومند و زیبا شد و سر شار از شادی های شگرف من و اندوهم به یکدیگر مهر می ورزیدیم و جهان گرداگردمان را دوست می داشتیم زیرا که اندوه دل مهربانی داشت و دل من هم از اندوه زیبا شده بود هر گاه من و اندوهم با هم سخن می گفتیم روز هامان پرواز می کردند و شب هامان اکنده از رویا بودند زیرا که اندوه زبان گویا داشت و زبان من هم از اندوه گویا شده بود هر گاه من و اندوهم با هم اواز می خواندیم همسایگان ما کنار پنجره می نشستند و گوش می دادند زیرا که اواز های ما مانند دریا ژرف بود و اهنگ هامان پر از یاد های شگرف هر گاه من و اندوهم با هم راه می رفتیم مردمان ما را با چشم های مهربان می نگریستند و با کلمات بسیار شیرین با هم نجوا می کردند.بودند کسانی که از دیدن ما غبطه می خوردند زیرا که اندوه چیز گران مایه ای بود و من از داشتن وی سر فراز بودم"ولی اندوه من مرد چنان که همه ی چیز های زنده می میرند"و من تنها مانده ام که با خود سخن بگویم و با خود بیاندیشم اکنون هر گاه که سخن می گویم سخنانم به گوشم سنگین می اید هر گاه اواز می خوانم همسایگانم برای شنیدن نمی ایند فقط.. در خواب صداهایی می شنوم که با دلسوزی می گویند:"ببینید این خفته همان است که اندوهش مرده است دیروز، امروز و فردا به دوست خود گفتم: به او بنگر چگونه بر دستهای دوست تکیه زده است در حالی که دیروز بر دستهای من تکیه زده بود؟
گفت: فردا نیز بر دستان من تکیه خواهد زد.
گفتم: به او بنگر چگونه در کنار دوست نشسته است در حالی که دیروز در کنار من بود؟!
گفت: فردا نیز در کنار من خواهد نشست.
گفتم: به او بنگر چگونه از جام او می نوشد در حالی که دیروز از جام من می نوشید؟!
گفت: فردا نیز از جام من خواهد نوشید.
گفتم: به او بنگر چگونه عاشقانه به او می نگرد در حالی که دیروز با چشمانش مرا سیراب میکرد؟!
گفت: فردا نیز مرا سیراب خواهد کرد.
گفتم: به آواز او گوش فرا ده چگونه در گوش او عاشقانه می خواند در حالی که دیروز آن را بر گوش من می نواخت؟!
گفت: فردا نیز در گوش من خواهد نواخت.
گفتم: به او بنگر چگونه او را می بوسد در حالی که دیروز مرا می بوسید؟!
گفت:فردا نیز مرا خواهد بوسید.
گفتم: چه زن عجیبی است!
گفت: آری! زندگی دنیوی همچون زن است. مردم مالک همه ی زمین اند!
او همچون مرگ بر همه ی مردم غلبه می کند و مانند ابدیت همه ی مردم را فرا می گیرد!!

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

شاد زیستن :

اغلب مردم تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند. اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می توان تمام پا فشاریها، انضباط فردی و تصمیماتی را که برای خود فراهم آورده ایم مخدوش کند. از آنجایی که انسان افکار و اندیشه های خود را برمی گزیند، الزلماً تعیین کننده میزان شادیهای خویش است برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم ، اما ما غالباً بر عکس عمل می کنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را نا شنیده می گیریم اما حرفهای نا خوشایند را مدتها در ذهن نگه می داریم. اغلب مردم تعریف ها و تمجید ها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند، اما یک اهانت را سالها به خاطر می سپارند. آنها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی که بیست سال پیش به آنها شده است با خود حمل می کنند. اما شما سعی نکنید سطل زباله سی سال پیش را به این طرف و آن طرف بکشید شاد بود نمی تواند کاری دشوار باشد. لازمه شاد زیستن جستجوی زیبایی ها و خو بیهاست. یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره ها را. این شما هستید که انتخاب می کنید که چه چیزی را ببینید و به چه چیز بیندیشید. هر یک از ما برای شاد زیستن به یک تصمیم نیاز داریم. می توانیم هر روز برای خود خاطر نشان کنیم که وقت محدودی در اختیار داریم تا از این عمر کوتاه بیشترین بهره را بیریم. آیا این پیام یک هشدار زیبا نیست؟ ما باید از زمان محدودی که در اختیار ماست حداکثر استفاده را ببریم . دقت کنید که برای بهره برداری بیشتر از زندگی دنیا تغییر نمی کند بلکه این ما هستیم که باید تغییر کنیم. میزان ناخشنودی ما در واقع فاصله میان واقعیت و آرزو است. فاصله میان واقعیت کنونی هر چیز با آنچه که باید باشد. بنابراین اگر ما توقع کمال نداشته باشیم شادی آسانتر بدست می آید. بنابراین قلم و رنگ در اختیار شماست. پس بهشت را نقاشی کنید و بعد وارد آن شوید.

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

افکار خوب

سلام خدمت دوستان گل و عزیزم . حالتون خوبه ؟ امیدوارم هر جا هستید خوب و خوش و شاد باشید . زندگی قشنگه و پر از شادی و نشاطه ب هشرطی که زندگی رو سخت نگیریم و با اون خوب رفتار کنیم تا زندگی هم با ما خوب رفتار کنه . دقت کردید هر موقع توی زندگی چیزی رو سخت گرفتیم بعدا فهمیدیم که اون موضوع حل شده و ما الکی برای اون موضوع اعصابمونو بهم ریختمی یا میفهمیم که بهتر از اینها هم می شده اونو حل کرد . دوستایی که می گن شادی وجود نداره باید بگم شادی توی زندگی هست فقط نباید در گیری های ما توی زندگی زیاد باشه یا حداقل برای چیزای کوچیک اعصاب خودمونو بهم نریزیم و بخوایم عصبانی بشیمو شا زیستن رو فراموش کنیم . می دونم دنیا پر از مشکلاته که همه اینها نمیذاره آدم شاد باشه ولی میشه با مشکلات روبه رو شد و باعث شد شادی همیشه بر قرار باشه . همه شما رو دوست دارم اگه حس و حالشم داشتین متن پایین هم بخونید . نظر یادتون نره نوگل های باغ زندگی تلاش و کوشش شادی می آفریند : حشرات و حیوانات تقریباً همیشه مشغول کارند، تدارک زمستان را می بینند، آماده بهار می شوند، خودشان را می شویند، آشیانه را تمیز می کنند وبه بچه هایشان غذا می دهند. آنها کاملاً زنده و متحرکند وبه نظر می رسد که کاملاً راضی و خشنود هم باشند. از حیوانات نیز می توان درس گرفت. درس بگیریم که برای شاد زیستن به تلاش نیاز است. وقتی غفلتی می کنیم پیشرفتی در امور حاصل نمی شود و این چیزی است که هر دانشجویی در مورد ذهن خود و هر ورزشکاری در مورد بدن خود می داند. ما نیاز به تلاش داریم زیرا طبیعت انسان آنرا طلب می کند، زیرا تلاش ، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری ، خود آزمایی، آزمایش و تجربه است. اشتباه اغلب مردم اینجاست که تنها برای رسیدن به اهداف نهایی کار می کنند و از نفس کار کردن لذت نمی برند، به همین خاطر است که وقتی به اهداف مورد نظر خود نمی رسند دچار یأس و افسردگی می شوند، در صورتیکه باید هر کاری را که انجام می دهیم صرفاً به خاطر انجام دادن آن لذت ببریم و آن وقت است که رسیدن به هر نتیجه ای برای ما در حکم گرفتن جایزه است. پس بیایید از همین لحظه تصمیم بگیریم که به خاطر عشق به کار کردن ، کار کنیم و این نیز مانند شاد بودن نیاز به یک تصمیم قاطع دارد. چرا که راز شاد زیستن انجام دادن آنچه دوست می داریم نیست بلکه دوست داشتن آن چیزی است که انجام می دهیم. هیچ چیز در دنیا نمی تواند جای پافشاری و پشتکار را بگیرد. ذوق و استعداد هم نمی تواند، نبوغ هم نمی تواند، تحصیلات هم نمی تواند که جهان ر از تحصیل کردگان منزوی است. تنها پا فشاری و عزم است که حرف آخر را می زند. روزی پس از اجرای برنامه از یک نوازنده بزرگ ویلن ، خانمی به نوازنده گفت:” من حاضر بودم تمام زندگیم را بدهم تا بتوانم مثل شما ویلن بزنم “. نوازنده لبخندی زد و گفت :” من هم همین کار را کردم“. راه دیگری وجود ندارد، برای بهتر شدن هر چیز، باید خود ما بهتر شویم. فردا بسیار شبیه امروز خواهد بود مگر آنکه تلاش را بر آن بیافزائیم . اکثریت کسانی که شروع به یادگیری یک الت مو سیقی می کنند، خیلی زود از ادامه آن مأیوس می شوند. چند نفر را می شناسید که بتوانند کمی پیانو یا گیتار بنوازند؟ مردم معمولاً مدتی تلاش می کنند اما چون نتایج به کندی ظاهر می شود مأیوس می شوند. کسانی که تصمیم به پس انداز می گیرند مأیوس می شوند اما تمام نکته اینجاست که اگر ما به آنچه که انجام می دهیم چنگ بیاندازیم در زمانی بسیار کوتاه بر اکثریت مردم پیشی خواهیم گرفت. ادیسون می گوید:” یک درصد نبوغ است، نود و نه درصد بقیه اش به تلاش و پشتکار شما بستگی دارد. من هرگز هیچ کار ارزشمندی را تصادفی انجام نداده ام و تمامی اختراعات من با کار و تلاش خستگی نا پذیر بدست آمده اند“.میکل آنژ یکی از بزرگترین نقاشان و مجسمه سازان تمامی اعصار گفته است:” اگر مردم می دانستند که مهارت من از چه تلاش های طاقت فرسایی بدست آمده، این مهارت دیگر هرگز آنها را به شگفتی وا نمی داشت“.اما مواقعی هم هست که دست از تلاش کشیدن و پا فشاری نکردن بهترین کار است. وقتی کشتی در حال غرق شدن است دیگر وقت بیرون پریدن است و نباید کله شقی کرد. اگر از شغل خود بیزارید، اگر محل زندگی خود را دوست ندارید یا در جای دیگر مو قعیت های بهتری برای خود می بینید، بهترین راه بیرون زدن است.

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

دوست جون گلم (2)

بــاهــمون نـگـــاه اول توی قلبم خونه کردی مثل یک پرنده ازعشق توی سینه لونه کردی
دلُ بــــردی ونگفتـــی که ‌دلی‌به‌این ظریفی واسه باختن تاب نداره که ببــازه به حــریفی
توهمونی که تو قلبـم قدِدنیــــا خـــونـه داره توی تـک باغ دل مــن گل خوشبختی‌می‌کاره
توهمون خوبی‌که‌اسمت به لبـــم خنــــده میاره اگه باشی تاهمیشه دیگه این دل غم نداره
دوست جون گلم همه چیز را بخاطر تو دوست می دارم مـن غم را در ســکوت، سکوت را در دل شب
شـب را در بستر وبستر را برای اندیشیدن به تو دوست میدارم من عشـق را در امیــد امیـد را در تـو تو را در دل
دل را در موقع تپیدن بخاطر تودوست میدارم عشق یعنی سخن از عشق شقایق گفتن حرفی از جنس زمان با دل عاشق گفتن

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

توی دریای

توی دریای نگاهت منو قلبت قایقم کرد من اسیر عشق نبودم چشمای تو عاشقم کرد
من از آغاز شب تا مرز صبح با آیه های عشق در خلوت تو را با شعر می خوانم
تو را تکرار کنان بر دفترم ترسیم می سازم و از مفهموم نام تو در آن تاریکی ممتد هزاران شعله کوچک
هزارن روشنک با یاد تو در قلب شب تصویر می سازم وآنگاه بی رمق با روشنک های خیالی تا سحر بیدار می مانم
و من بی وقفه با فریاد تو را با شعر می خوانم تو را در لحظه دلتنگی و تردید
درون شعرهایم می یابم و این راهیست برای لمس تو میان واژه های بالغ احساس....

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

چرا مرا نمی کشد

چرا مرا نمی کشد خدای چشم های تو میان آب و آتشم برای چشم های تو
قسم به ساحت غزل دقیقه ای هزار بار دلم عجیب می کند هوای چشم های تو
چقدر با ستاره ها به لحن آب و آینه شبانه حرف می زنم به جای چشم های تو
از آن شبی که دیدمت همان یکی دو قرن پیش نشسته ام کنار دل به پای چشمهای تو
سکوت گاه گاه تو مرا شکنجه می دهد خدا کند که بشنوم صدای چشم های تو
اگر که شرم می کنم بگویمت که عاشقم ولی تمام این غزل فدای چشم های تو
تو بهونه ی قشنگ من برای بودنی من کویر خشک بودم عشق تو باران من شد
دسته دسته از کویر خشک من نسرین برآمد اسمان تیره بودم
خوشه خوشه از دل این آسمان پروین برآمد تشنه بودم چشمه های عشق از چشم تو سرزد
در نگاه پر شرابت شور دیدم شعر دیدم عشق دیدم ناز دیدم در بهار گلفشان عطر خیز پیکر تو باغ دیدم باغهای
پر گل شیراز دیدم چون به ناز از ره رسیدی بوی گل در خانه ام پیچید از عطر سلامت تا سخن اغاز کردی معنی جان
بودوبوی عشق درعطر کلامت ای ستاره بی تو شب بودم شبی تاریک وغمگین نورلبخندت به جسم و جان من تابندگی داد
بی تو چوب خشک بودم بوسه هایت پر گلم کرد ای مسیحا ! معجزه ات دل مرده یی را زندگی داد.....

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

برای شقایقم

شقایق گفت:با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری به جانش افتاده بود- اما طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد ازآن نوعی که من بودم بگیرند ریشه اش را و بسوزانند شود مرهم دوای درد او آندم شفا یابد چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه به روی من بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم و او هرلحظه سر را رو به بالاها تشکر از خدا می کرد پس از چندی هوا چون کوره آتش زمین می سوخت و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟ در این صحرا که آبی نیست به جانم هیچ تابی نیست اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من برای دردمن هرگز دوایی نیست واز این گل که جایی نیست ؛ خودش هم تشنه بود اما!! نمی فهمید حالش را چنان می رفت و من در دست او بودم وحالا من تمام هست او بودم . دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟ نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت نشست و سینه را با سنگ خارایی زهم بشکافت زهم بشکافت اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد زمین و آسمان را پشت و رو می کرد و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را به من می داد و بر لب های او فریاد بمان ای گل که تو تاج سرم هستی دوای درد من هستی بمان ای گل ومن ماندم نشان عشق و شیدایی و با این رنگ و زیبایی و نام من شقایق شد گل همیشه عاشق شد !!!!!!

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

کاش میدانستی!

نمیدانی که چقدر دلتنگ تو هستم عزیزم... کاش در کنارم بودی... کاش بودی تا دستان سردم با گرفتن دستان گرمت ، گرم گرم میشد ... کاش بودی و با وجود پر مهرت به من محبت و عشق میرساندی... عزیزم نمیدانی که بدجور دلم برای تو تنگ است.... اینک که از دلتنگی مینویسم چشمانم خیس خیس است.... مینویسم تا بخوانی و بیشتر درک کنی که چقدر دلم برایت تنگ است... مینویسم که بگویم دیگر از این انتظار تلخ خسته و دلسرد شده ام... اگر میدانستی که دستهای سردم حتی طاقت نوشتن یک کلام از دوری و انتظار را هم ندارند با چشمهای گریان متنهای مرا میخواندی .... اگر میدانستی شب ها خوابی ندارم و روزها از دلتنگی دیگر نایی ندارم شبها از فکر من خواب نداشتی و روزها نیز با دلتنگی لحظه هایت را میگذراندی.... نمیدانی که چقدر تو را دوست میدارم و دیوانه وار عاشق تو هستم عزیزم....
اگر میدانستی هوای این دل بی طاقت مرا نیز داشتی و نمیگذاشتی یک لحظه هم دلتنگ تو شود..... اگر میدانستی بیشتر مرا درک میکردی و بیشتر از همیشه مرا دوست میداشتی..... اما نمیدانی ، نمیدانی که دیگر صبر و طاقتم به پایان رسیده ، نمیدانی که آن همه احساسات عاشقانه در وجودم همه در حال سوختن است.... کاش میدانستی و ای کاش قدر مرا میدانستی.....! افسوس که نمیدانی ! دیگر بس که از بی وفاییهایت نوشته ام خسته شدم ، و انگار هر چه از این دل شکسته و دلتنگم بنویسم سودی ندارد.... چون تو آن کسی نیستی که بخوانی و درک کنی و به من امید و دلگرمی بدهی... تو میخوانی ، اما درد دل مرا نمیفهمی کاش میدانستی که این زندگی و این دنیا بدون تو عذاب است و ای کاش و کاش و کاش میدانستی بدون تو حتی یک لحظه هم زندگی به کام من شیرین نخواهد بود.!

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))

هنوز هم برایم عزیزی

با وجود این همه بی وفایی هنوز هم برایم عزیزی با اینکه این دل بی طاقت و عاشق را شکستی اما هنوز هم برای من عزیزی تو بگو فراموشت کنم ، من نیز به دلم میگویم تو را فراموش کند اما دل من هیچگاه فراموشت نخواهد کرد عزیزم.... با اینکه این چشمهای بی گناهم را خیس کردی اما هنوز هم در قلب من هستی ای نازنینم... تو هرچه امید و آرزو در دلم داشتم را سوزاندی اما هنوز هم امیدوارم چون تو را دارم ای زندگی من.....
هنوز هم برای من بهترینی و هنوز به داشتن چنین عشقی مانند تو افتخار میکنم.... تو قلب مرا به من بازگرداندی ، اما قلب تو همچنان برای من است ... تو به من گفتی فراموشت کنم ، گفتی که دیگر از من خسته و سرد شده ای اما هنوز باور ندارم و همه حرفهایت را به حساب خستگی زندگی میگذارم....
تو هنوز با اینکه مرا اینهمه با حرفهایت شکنجه میدهی برایم عزیزی.....
دوستت دارم بیشتر از همیشه و همه کس! تو بگو لعنت به من و عشق من ، اما من میگویم فدای آن قلب مهربانت و آفرین به این صداقت و پاکی ات.... برای من عزیزی ای آنکه با همه بی وفایی ها و بی محبتی هایت هنوز هم در قلب من جای داری .... آری با وجود تمام بی وفاهیهایت بیشتر از همیشه :::::

((( ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم!!!. )))
((( نه اینجا! نه آنجا! درپی جایی برای زیستن! )))
(((آرزو می کنم برای همه که فقط یک آرزو در دلتان باقی بماند.)))
(((عاشق کوچولو نظربده با تشکر از عشق شما فقط عشق تو ، آره !!!. )))